اما حسینعلی نوری (معروف به بهاءالله)، با نادیده گرفتن این سیره، رِبا را در مسلک خود جایز اعلام میدارد؛ همچنان که اشراق خاوری به نقل از او مینویسد: «در لوح زین المقربین میفرمایند...: اکثری از ناس به این فقره مشاهده میشوند. چه اگر رِبحی در میان نباشد، اُمور مُعطل و مُعوق خواهد ماند. نفسی که موفق شود با همجنس خود یا هموطن خود و یا برادر خود مدارا نماید و یا مراعات نماید به دادن قرض الحسن، کمیاب است. لذا فضلاً علی العباد (منتی بر بندگان) رِبا را مثل معاملات دیگر که ما بین ناس متداول است قرار فرمودیم. یعنی ربح نقود از این حین... حلال و طیب و طاهر است».[1] در ادامه به بررسی چند اشکال پیرامون این حکم بهائیان میپردازیم.
اشکال اول: ملاحظه نمودیم حسینعلی بهاء، با توجه به آنکه از رِبا در کتاب آسمانی قرآن، به جنگ با خدا تعبیر شده، از این عمل به حلال و طَیّب یاد کرده و حتی جواز آن را مِنّتی بر گردن بندگان نامیده است. در حالی که او با این حکم، باید منّتش را بر سر سرمایهداران فُزونخواه و نزولخوار میگذاشت. چرا که در صورت تجویز رِبا، آنها هستند که خِشت طلا روی هم میچینند و مردم نیازمند و عادی که حسینعلی بهاء از آنان به عِباد تعبیر کرده، روز به روز به خاک سیاه مینشینند.
اشکال دوم: حسینعلی بهاء مدعی میشود که مردم به رِبا محتاجاند! و حال آنکه مردم به قرض و وام محتاجاند. لذا میتوان این نیاز را به وسیلهی قرضالحسنه برطرف ساخت و به جای تجویز رباخواری، ثروتمندان را ترغیب نمود تا در حَد توان، به یاری نیازمندان بشتابند و به آنها وام بدون بهره دهند. چرا که جواز رِبا، مانع از حسّ نوعدوستی و انجام کار خیر در جامعه میشود؛ همچنان که امام محمّدباقر (علیهالسلام) فرمودند: «إنَّما حَرَّمَ الله عَزَّوجَل الرِبا لِئلا یذهَب المَعروف [2]؛ خداوند ربا را حرام کرد تا کار خیر (قرضالحسنه) از بین نرود».
اشکال سوم: آیا پیامبر خودخواندهی بهائیان غافل از آن بوده، در جامعهای که ربا در آن مذموم است و پولها به سوی قرضالحسنه هدایت میشوند، در فرض جایز شمردن ربا، برخی به اُمید رِباخواری، از پرداخت قرضالحسنه امتناع میورزند!
اشکال چهارم: آیا حسینعلی آگاه نبود که رِبا موجب رکود اقتصادی و مانع جریان هدایت ثروت، در مسیر تولید و تجارت میشود؛ همچنان که امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «لَو کانَ الرِبا حَلالاً لَتَرَکَ النّاس التجارات و ما یَحتاجُونَ إلیه.[3] اگر ربا حلال بود هر آیینه مردم، داد و ستدهای مورد نیازشان را ترک میکردند».
اما در پایان باید دانست که ادیان آسمانی، همیشه درصدد از بین بردن شیوههای نادرست و زیانبار در زندگی بشر و جایگزینی آنها با شیوههای مشروع و سودمند بودهاند. نه اینکه به صِرف رواجِ آن شیوهی ناصحیح در جامعه، به آن تمکین کرده و مردم را نسبت به آثار سوء آن، در غفلت گذارند.
پینوشت:
[1]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخه الکترونیکی، ص 203-202.
[2]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 100، ص 120.
[3]. ابن بابویه قمی، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعهی مدرسین، 1413 ق، ج 3، ص 567.
منبع : پایگاه جامع فرق ، ادیان