الف ) خود را مسلمان دانسته و حتی به عدم نسخ اسلام نیز اقرار داشته است. او در کتاب صحیفهی عدلیه چنین مینویسد: «شریعت مقدسهی اسلام نسخ نخواهد شد و حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه است.»[1]
ب ) وی در رابطه با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین اقرار داشته است: «أشهَدُ أنَّ الیَوم کانَ حُجَّتِکَ مُحَمَّدِ بن الحَسن صَلَواتُکَ عَلَیه و عَلی من إتَّبعَه [2]؛ شهادت میدهم که محمّد بن حسن (امام دوازدهم شیعیان) که درود تو بر او و پیروانش باد، حجّت توست».
ج ) باب، در مورد نوّاب اربعه[3] نیز میگوید: «چنانچه امروز اگر مومنی عامل به قول اهل بیت و ابواب اربعه است در غیبت صغری که بعد از آن آنچه از ایشان رسیده کسی نتوانست تغییری و تبدیلی دهد به حق».[4] در جای دیگر، منکرین نوّاب اربعه را کافر میداند و مینویسد: «و اشهد ان بعد الابواب الاربعه لیس له باب... و من انکر احدا منهم فقد کفر و کان من الخاسرین[5]؛ شهادت میدهم بعد از نواب اربعه برای او (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) بابی نیست ... و هر کسی یکی از آنها را انکار کند، کافر شده و از زیان کاران است.»
اما علیمحمد باب با تحریک و فریب دالگورکی پس از آن که بر این باور غلط رسید که باب است و یا همان است که وعده ظهورش داده شده است ادعاهای متفاوت خود را آغاز کرد.
ابتدا ادعای بابیّت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مطرح کرده و میگوید: «اللهُ قَد قَدَّرَ أن یَخرُجَ ذلِکَ الکِتابَ فی تَفسیرِ أحسَنِ القَصَصِ مِن عِندِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیِّ بنِ مُوسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد بنِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ حُجَّةَ اللهِ مِن عِندِ الذِّکرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً [6]؛ خداوند مقدر کرده است که آن کتاب را در تفسیر بهترین قصهها (داستان حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام) از نزد محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفربن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب بر بنده اش خارج سازد تا حجت خدا از نزد ذکر بر جهانیان به گونه ای بلیغ باشد.»
بعد از آن ادعای قائمیت و مهدویّت کرد. در کتاب حضرت نقطه اولی چنین آمده است: «و حضرت اعلی در مجلس ولیعهد و در حضور علماء مقام خود را صریحا به عنوان قائم موعود اعلام و ندای حق را به سمع آنها رسانید».[7]
پس از ادعای قائیمت، ادعای نبوت خود را چنین مطرح کرد: «در هر زمان خداوند جل و عز، کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و میفرماید و در سنه هزار و دویست و هفتاد از بعثت (مقصود وی سال هزار دویست شصت میباشد) رسول الله، کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع (علی محمد که دارای هفت حرف است) قرار داد»[8]
و البته باب پس از ادعای نبوت پا را فراتر گذاشته و ادعای الوهیت خود را مطرح میکند. ابوالفضل گلپایگانی، مبلغ مشهور بهائی، در کتاب مهم خود در مورد علی محمد شیرازی مینویسد: «ظهور قائم موعود، ظهور مقام ربوبیت و شارعیت است نه مقام وصایت و تابعیت.»[9]
حال با روشن شدن دیدگاههای کاملا متفاوت علی محمد ایا نمی توان او را کافر دانست ؟ البته کفری که خود حکم کفر خود را امضاء کرده است .
قضاوت با شما...
پینوشت:
[1]. علیمحمد شیرازی، صحیفه عدلیه، نسخهی خطی، ص 5.
[2]. فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، 124 بدیع، ص 182.
[3]. نواب خاصّ حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غیبت صغری، که عبارتند از: ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، اباجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، ابوالحسن علی بن محمد سمری.
[4]. علیمحمد شیرازی، بیان فارسی، نسخهی خطی، ص 288.
[5]. فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، 124 بدیع، ص 182.
[6]. علیمحمد شیرازی، تفسیر سوره یوسف، نسخه خطی، ص 1.
[7]. محمدعلی فیضی، حضرت نقطه اولی، لانگهاین آلمان: موسسهی ملی مطبوعات امری، 143 بدیع، ص 286.
[8]. علیمحمد شیرازی، بیان عربی، بیجا: بینا، بیتا، ص 3.
[9]. ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، آلمان: موسسهی ملی مطبوعات امری، 158 بدیع، ص 402.