×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

مهدویت از واقعیت تا ادعای پوچ بهائیت

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم
Untitled 3

مهدویت از واقعیت تا ادعای پوچ بهائیت

بهائیت در ایران

بهائیت در ایران به نقل ازشفافیت: در عقيده مذهب شيعه اماميه، امام دوازدهم، نامش محمد متولد، 15 شعبان سال 255 هـ ق، كنيه اش ابوالقاسم، مادرش نرجس خاتون و پدرش امام حسن عسكري است. وی نوه امام هادي، سومين فرزند امام محمد تقي الجواد، چهارمين فرزند امام علي بن موسي الرضا، پنجمين فرزند امام موسي الكاظم، ششمين فرزند امام جعفر صادق، هفتمين فرزند امام محمد باقر، هشتمين فرزند امام علي بن حسين زين العابدين،  نهمين فرزند امام حسين، يازدهمين فرزند علي بن ابيطالب است كه تا سال331 هـ ق در غيبت صغري بسر مي برده و در اين ايام توسط عثمان بن سعيد عمروي، ابو جعفر محمد بن عثمان، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي و ابوالحسن علي بن محمد سمري، نواب منصوص و خاص خود با شيعيان در ارتباط بوده است تا اينكه غيبت كبري وي از سال 331 هـ ق آغاز شد و او همچنان پس از غيبت كبري زنده و شيعيان در انتظار ظهور وي هستند تا مجري عدل الهي در زمين شود.

این نوشتار اشاره ای کوتاه به  برخی تناقضات موجود در ادعاهای بهائیان درباره قائمیت است.

میرزا علی محمد شیرازی (اولین سرکرده بهائیان) که در ابتدا از شاگردان شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی بود و تحت تأثیر آموزش آنها در انتظار قریب الوقوع امام زمان(عج) بسر می برد، در کتاب های خود راجع به امام زمان(عج) چنین می نویسد:

کاربران محترم خصوصا فریب خوردگان بهائی دقت کنید

در كتاب "تفسير سوره كوثر"(1) مي نويسد:

«فلاشكّ في وجود امام القائم الغالب المستور ... و أنّ المنكرين من المسلمين ساقطون أقوالهم عن درجة الإعتبار، و أمّا المسلمون الموصول من فرقة الإثني عشرية فقد ثبت عندهم يوم ولادته.»

و در مطلع 14 از قسمت دوم تفسير مذكور، حديثي را از حضرت قائم چنين نقل مي كند: في ذكر ما قال بقية الله  عليه السلام  لعلي بن ابراهيم: «أنا المهدي، أنا قائم الزّمان، أنا الذي أملأها عدلا كما ملأت ظلماً وجوراً»

و سپس اذعان مي دارد كه: « واعرف أنّه خَلَفٌ صالح كُنّي بأبي القائم وأنّه القائم بأمرالله . . . ولا اُحبّ أن أذكر اسمه إلاّ بما قال الإمام  عليه السلام م ح م د ...»

در صفحه 27 كتاب "صحيفه عدليه" مي نويسد: « امام دوازدهم، محمدبن الحسن صاحب الزمان مي باشد.»

در صفحه 123 كتاب " تفسيرسوره بقره" مي نويسد: « خدا به امام دوازدهم، محمدبن الحسن، طول عمر داده و او هم اكنون زنده است.»

در كتاب "تفسير سوره يوسف" مي نويسد: « خدا خواسته است كه تفسير سوره يوسف از طرف محمدبن الحسن العسكري به او داده شود.»

در صفحه 181 كتاب " اسرار الآثار خصوصي" جلد اول از قول علي محمد باب مطالبي آمده كه خلاصه اش چنين است: «به من تهمت زده اند كه ادعاي وحي و امامت و پيغمبري و بابيت نموده ام. لعنت خدا بر ايشان و خدا آنها را به خاطر اين تهمت ها بكشد. بدانيد كه بعد از حضرت محمد (ص) پيغمبري نخواهد آمد و امام دوازدهم نيز محمد بن الحسن العسكري بوده و غير از چهار نايب خاص، هيچ كس باب امام نمي باشد. خدايا از اين نسبت ها كه به من داده اند بيزارم.»

البته بايد توجه داشت كه مطالب فوق را علي محمد باب با كمال بي پروائي و با اعتقاد تمام بيان داشته است، نه اينكه ترسيده يا تقيه کرده باشد. شاهد بر اين مطلب گفتار ميرزا حسينعلي (بهاء) دركتاب ايقان است كه مي گويد: «با اينكه همه با او مخالف بودند، از احدي خوف ننمود و ادعاي خودرا فرمود.»

كتب بهائيان در قبال مسئله غيبت قائم (ع)، نواب اربعه در غيبت صغري، تحقق غيبت كبري از سال 331هـ.ق و امام حي در ايام غيبت از موضعي مشخص و روشن برخوردار است كه بي هيچ دخل و تصرفي به قسمتي از تصريحات مسلم زعماي بابي و بهائي كه مبين عقايدشان است، اشاره می شود:

علي محمد شيرازي در كتاب صحيفه عدليه(2) مي نویسد: «و بعد از آنكه اهل دين به اول سنه بلوغ رسيده، غيبت از براي حجت خود امر فرموده و خلايق را، حتم به اتباع حجت خود فرموده ...»

وی در ابلاغيه الف(3) تصريح مي كند:

«و شهادت مي دهم كه بعد از ابواب چهارگانه براي امام زمان نايب و باب ديگري نيست چنانكه در حديث وارد است ... و همانا در ايام غيبت او علمایي هستند كه نگهبان دينند ... شهادت مي دهم كه طاعت و پيروي ايشان واجب است و دوستي آنها طريقه ميانه و اعتدال مي باشد و هر كس يكي از ايشان را منكر شود پس كافر شده و از مردم زيانكار خواهد بود.»

و در جاي ديگر از همين "ابلاغيه" مي نويسد:

«خدايا حجت زنده خودت را كه به وجودش همه آفريدگان برقرارند و به يادش همه متذكرند در غيبتش دور از بلا نگهدار و ايام ظهورش را نزديك فرما ... و شهادت مي دهم كه امروزه حجت تو حضرت محمد بن الحسن است كه درود تو بر او و پيروانش باد»

با وجود این تصریحات، طبق مدارک متعدد،علی محمد شیرازی، ابتدا ادعای بابیت کرد و در اواخر سال ۱۲۶۴ ادعای قائمیت کرد، یعنی اظهار داشت که من همان حضرت قائم ومهدی و امام زمان هستم.

میرزا جانی بابی در کتاب نقطه الکاف، در صفحه 252، شرحی در این باره دارد که خلاصه آن این است:

«سید باب چون تبعید شد ادعای قائمیت کرد»

ابوالفضل گلپایگانی بهائی در کتاب کشف الغطاء، صفحه 341سطر 20 می نویسد:

«باب در ماکو پرده  از روی کار برداشت و ندای قائمیت و ربوبیت شارعیت داد.»

آیتی در کتاب الکواکب الدریه می نویسد:

باب نزد خانه کعبه داعیه خود را علنی نموده بدین نغمه بدیعتا تغنی نمود:

«انا القام الذی تنتظرون؛ من همان قائم هستم که انتظار اورا می کشید.»

فاضل مازندرانی درکتاب ظهور الحق، صفحه 173، می گوید: سید باب به ملاعبدالخالق یزدی می نویسد:

«انا القائم الذی کنتم بظهوره تنتظرون ؛ من قائمی هستم که در انتظار ظهورش هستید.»

اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل، در صفحه 317، می نویسد:

«در شب دوم پس از وصول (باب) به تبریز حضرت باب جناب عظیم (ملاعلی ترشیزی خراسانی از مقربان باب بود و حتی در مسافرت ها و تبعیدها از باب جدا نمی شد) را احضار فرمودند، و علنا در نزد او به قائمیت اظهار نمودند.»

با توجه به صراحت روايات موثق شيعه، مبني بر غيبت قائم آل محمد ( عج ) و نوشته های خود باب درباره امام زمان و تناقضاتی با ادعاهای بعدی او به وجود آمد، حسينعلي ميرزا جهت رفع تباين و تناقض موجود ميان دعوي قائميت و اعترافات و اسناد موجود، راه حلي به نظرش رسيد كه  برملا كننده نيرنگ هایي است كه در پس دعوي جديد، موجود بوده است.

حسينعلي ميرزا در كتاب اقتدارات(4) مي نويسد: « هزار سال أو أزيد، جميع فرق اثني عشر، نفس موهومي را كه اصلاً موجود نبوده، مع عيال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معين نمودند و ساجد او بودند» و در صفحه 269 كتاب مذكور تصريح ديگري مي كند كه: «حزب شيعه كه خود را از فرقه ناجيه مرحومه مي شمردند و افضل اهل عالم مي دانستند رواياتي نقل نمودند كه هر نفسي قائل شود به اينكه موعود متولد مي شود كافر است و از دين خارج. اين روايات سبب شد كه جمعي را، مِن غير تقصير و جرم شهيد نمودند، تا آنكه نقطه اولي روح ماسواه فداه از فارس، از صلب شخص معصوم متولد شدند و دعوي قائمي نمودند اذا خسر الذين اتّبعوا الظنون والأوهام ...»

بر اين اساس عباس افندي و حسينعلي ميرزا يكباره اساس عقيده شيعه را در خصوص امام ثاني عشر، موهوم جلوه داده تا به زعمشان تناقضات موجود ميان روايات مهم شيعه و دعوي علي محمد شيرازي را با اظهاراتي مرتفع سازند كه خود مبين تضادي آشكار بين اين اظهارات و تصريحات علي محمد شيرازي و ديگر اظهارات مضبوط خودشان در باب شناخت و غيبت قائم (ع) ... است.

با اتخاذ چنين شيوه اي بي اساس حتي از نظر منابع فكري بابيت و بهائيت، معلوم نيست كه حسينعلي ميرزا  و عباس افندي و ديگر مبلغان بهائيت چگونه مي خواهند طرح مسئله قائميت در تشيع، بابيت و دعوي قائميت علي محمد شيرازي را اثبات كنند؟(5)

حسینعلی میرزا برای این منظور مسئله جعفر، برادر امام حسن عسکری را پیش می کشد.

او جعفر، برادر امام حسن عسكري (ع) و عموي حضرت محمد بن الحسن العسكري (ع) را كه در زمان غيبت صغري به عقيده منابع مسلم شيعه، به كذب، دعوي امامت كرده و از اين رو به كذاب مشهور شد مورد تأييد قرار داده تا از این طریق، موجوديت حضرت قائم(ع) را موهوم جلوه دهد.

وی در لوحي مندرج در كتاب" مائده آسماني"(6) بر خلاف جميع منابع مسلم تاريخ و روايات تشيع مي نويسد: «از حضرت جعفر سؤال کردند آيا از براي حضرت عسكري اولاد ذكوري موجوداست؟

آن مظلوم ابا نمود و فرمودند: طفلي بود و فوت شد. صاحبان غرض او را طرد و لعن نمودند و كذابش گفتند»

درحاليكه علي محمد شيرازي در مطلع دوم از قسمت هفتم كتاب تفسير سوره كوثر(7) با جعفر مخالفت می کند و توقيع حضرت قائم(ع) را كه در رد جعفر صادر فرموده، ذكر و مورد تأييد قرار مي دهد.

از سوي ديگر عباس افندي بي آنكه متوجه دفاعيات پدرش در مورد جعفر كذاب باشد، به نقل از كتاب  تاريخ صدر الصدور(8) مطالبي نگاشته است كه در رد بيان حسينعلي ميرزا اكتفا به آن، بحث و نقد را كفايت مي كند. وی در مأخذ مذكور مي نويسد: «شيعيان بعد از امام حسن عسكري سه قسم شدند: قسمي به امامت جعفر نادان تشبث کردند و او را تهنيت و تبريك به امامت كردند...» نكته ديگر اين است كه اگر میرزا حسينعلي چنانچه در جزء هفتم كتاب "مائده آسماني"(9) و در تصريحي ديگر در كتاب "اسرار الاثار" فاضل مازندراني(10) صدق و مظلوميت جعفر را پذيرفته؛ چرا دعوي امامت وي را به عنوان دوازدهمين امام گردن ننهاده و علي محمد شيرازي را امام دوازدهم و قائم اسلام مي داند؟!

حسينعلي ميرزا در كتاب ايقان براي رفع تباين دعوي بابيت و قائميت علي محمد شيرازي او را از ابتداي امر امام زمان دانسته و فاضل مازندراني در صفحه 173 كتاب ظهور الحق، عقيده مذكور را جزء عقايد بهائيان قلمداد كرده است. به اين دليل تمامي آثار علي محمد شيرازي از نظرگاه بهائيان بنا به نص و تصريح حسينعلي ميرزا دروغ محض بوده و آنچه كه در لباس بابيت به دفاع از قائميت محمد بن الحسن العسكري آمده، بي اساس و واهي به شمار مي آيد.

در واقع كتاب هاي تفسير سوره بقره، صحيفه عدليه رساله بين الحرمين، رساله مخزومه و ... علي محمد شيرازي كه اساس گرويدن بعضي از شاگردان سيد كاظم رشتي به او شد، حاوي مطالبي بي اساس و واهي است يا به عبارت ديگر حوادث چهارسال اول زندگاني علي محمد شيرازي معلول نشر مطالبي بود كه به اعتراف ميرزا حسينعلي و عباس افندي حقيقت نداشت و حتي مطالب كاذبانه به شمار مي آمد. حتی خود علی محمد نیز در باب سابع کتاب بیان فارسی، در زمان دعوي قائميت، درست به اين نتيجه رسيد كه دعوي بابيت او دروغ بوده ودر واقع خود او، قائم آل محمد است.

حسينعلي ميرزا و عباس افندي هم با توجه به ادعاهای بعدی علی محمد شیرازی، به اين نتیجه رسیدند كه دعاوي بابيت و قائميت از همان سال نخست ادعای بابيت، بي اساس و دروغ بوده است و از نظر آنها، باب،نواب و قائمیت در تشيع، معلول روايات بی اساس بوده است و اساساً با ظهور علی محمد باب، دین اسلام را منسوخ اعلام کردند.

پی نوشت:

برگرفته از کتاب بهائیان تألیف سد محمد باقر نجفی

1. ص 56، نسخۀ خطی، روح الله مستغاثی بهائی.

2. ص 6، چاپ سربی، جیبی، 42 صفحۀ 25 سطری،چاپ بابیان، تهران، بی تاریخ.

3. مندرج در كتاب: اسرار الآثار خصوصي، ص181 ـ 182- همان ماخذ

4. ص244 فچاپ سنگی، خط: مشگین قلم، 329 صفحۀ 15 سطری، 1310 ه.ق.

5. جزء اول ، صفحه 7، به اهتمام: عبدالحمید اشراق خاوری.

6. نسخه خطي موجود .

7. ص 148.

8. ص7 و 220. به اهتمام: عبدالحمید اشراق خاوری.

9. ج2 ، ص13، موسسه ملی مطبوعات امری، 124 بدیع، 196 صفحۀ 17 سطری

نوشته شده توسط سید کاظم موسوی 

 

خواندن 2065 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی