معابدی برای انحطاط اعتقادی در انسان ها

جمعه, 01 دی 1396 09:37 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران :  تشکیلات فرقه ضاله بهائیت  طرح جامعه‌سازی بهائی را در دستور کار خود داشته و دارد . طرحی برای افزایش اثرگذاری بر اقشار مختلف جامعه و به تبع آن، بالا بردن آمار بهائیان که زیر نظر مرکز جهانی بهائیت و توسط مؤسسات وابسته به آن، در حال انجام است. این طرح در سه دسته کلی تقسیم بندی می‌شود که «مؤسسه روحی» یکی از اصلی ترین بخشهای آن است . البته ابعاد و تحرکاتی که تشکیلات، ذیل مؤسسات روحی انجام می‌دهد بسیار گسترده‌تر از آن است که بتوان تنها در یک مقاله، به طور کامل از آن سخن گفت. از این رو نوشتار پیش رو را، به ارائه توضیحاتی در مورد «جلسات دعا» اختصاص داده‌ایم که یکی از شگردهای بسیار مهم بهائیت برای جذب و تبلیغ است.

 

 

برای شروع، توضیحات یکی از کارشناسان طرح روحی در مورد جلسات دعا را به طور مختصر بیان می‌کنیم. «جلسات دعا اقدامی است که از دل کتابِ یکِ مؤسسه روحی بیرون می‌آید، تا از طریق مشورت در این جلسات به سؤالات بنیادینمان پاسخ دهیم. بعد از اینکه دعا می‌خوانیم با مفاهیم جدیدی روبه‌رو می‌شویم که در انتخاب فعالیت‌ها به ما کمک می‌کند، احساس می‌کنیم نیاز به اقدام و عمل داریم، پس لازم است این مفهوم را با بقیه افراد در میان بگذاریم. همان‌طور که در جلسات دعا انجام می‌شود. جلسه دعا نمونه کوچکی از جلوه تعالیم بهائی است، چون هر فردی با هر اعتقادی می‌تواند در این جلسات حاضر شده و دعا بخواند. این به طور طبیعی باعث رشد می‌شود، چون لاجرم فرد با شرکت در این جلسات احساس نیازی درونی برای شرکت در دیگر امور بهائی پیدا می‌کند. مثلاً احساس می‌کند می‌خواهد وارد ابعاد دیگری از کمک به جامعه شود، مثلاً معلم اطفال شود و بعد با مادر بچه‌ها هم شروع کند به راه‌اندازی جلسات دعا. ممکن است یک جمع دعا، نیاز داشته باشد دعا را با موسیقی همراه کند یا جمع دیگری دعا را تفسیر کنند تا در مفاهیم عمیق شوند و بستری برای مشورت به وجود بیاید. هر جلسه بنابر ابتکار خودش، می‌تواند راه حل جدیدی داشته باشد...در مورد مکان جلسات دعا باید گفت، کشورهایی که مشرق الاذکار دارند در آنجا جمع می‌شوند، مشرق‌الأذکارها معابد بهائی هستند، اما با هر دینی می‌توانند به آنجا بیایند. غیر از آن، جلسات دعا در هر جایی می‌تواند برگزار شود. کشورهای حوزه خلیج فارس می‌توانند هر مکانی که خواستند را برای دعا انتخاب کنند، در هر منطقه توسط بهائی‌های قدیم و جدید این جلسات برگزار می‌شود...پس دور از ذهن نیست که خانواده پس از مدتی از حضور فرزندشان در این جلسات، جلسه دعایی با کمک کودکشان تشکیل دهند و کم‌کم با کمک آن جلسه دعا، اعضای دیگر محله و بعد از آن جامعه هم وارد فعالیت‌ها شوند و از آن استقبال کنند.»(1)

در توضیح این صحبت‌ها باید گفت بهائیت به بهانه شعار «وحدت عالم انسانی»، ساختمان‌هایی به نام مشرق‌الأذکار را ساخته و با تبلیغات گسترده آن را مکانی برای عبادت تمامی ادیان، به جهانیان معرفی می‌کنند، ساختمان‌هایی که با نظارت کامل تشکیلات بهائی، برنامه‌های فرقه را پیش می‌برد. به دلیل ممنوعیت فعالیت تشکیلاتی در بعضی کشورها و همچنین استمرار برپایی جمع‌های تبلیغی در کلیه مناطق، طرح جلسات دعا به عنوان یکی از جلسات اصلی تشکیلات و ارائه نمونه برای ایجاد امکان جذب در سراسر مناطقی که بهائیت نفوذ یافته است، به طور پیوسته ترویج می‌کنند.

ظاهر جلسات به این شکل است که در آن هر فرد و با هر اعتقادی اجازه حضور و خواندن دعای خودش را دارد. در صورتی که اگر جلسه به این شکل باشد، دور هم جمع شدن بی‌معنا و مضحک است. حقیقت ماجرا این است که در این جلسات تمام متونی که خوانده می‌شود، دسته‌جمعی و متعلق به سردمداران بهائیت است. البته بعضی از این به اصطلاح ادعیه بهائی که محتوایی روحانی در آن به چشم می‌خورد، دست‌هنر نوعی سرقت دینی-ادبی رهبران بهائیت و کاردستی کلاژگونه‌ای از ادعیه اسلام است.

بهره بردن بهائیت از این مقوله، نشانگر برنامه‌ریزی کارشناسی شده تشکیلات، برای درگیر کردن افراد با این فرقه است، چون دعا رفتاری فطری است که تا میزان زیادی با غریزه بشر نهادینه شده. درخواست نیاز و نوعی درد و دل با نیرویی عظیم و فوق بشری، چیزی است که اگر مداوم هم صورت نگیرد، هر از گاهی در طول زندگی افراد رخ می‌دهد. باید دید هدف بهائیت از مطرح کردن این مقوله به راستی چیست؟ آیا مشفقانه بر آن تأکید دارد یا ترفندی تشکیلاتی و منفعت‌طلبانه است؟

همان‌طور که در این برنامه مشخص است بهائیت نقشه دقیقی از این جلسات و نحوه برگزاری‌اش به اعضا ارائه می‌دهد. به صورتی که خود دعا را در کتاب مؤسسات آموزشی همراه با مفاهیم درونی تشکیلات درآمیخته و مکان انجامش را نیز به فرد دیکته می‌کند. طبق بیان این کارشناس بهائی، جلسات دعا به دورهمی‌هایی برای مشورت پیرامون مسائل بهائی و به طور خلاصه تبلیغ بهائیت تبدیل می‌شود و هدف غایی آن درگیر کردن افراد بیشتری از جامعه با بهائیت است.

البته این توضیحات برگرفته از دستورات سران تشکیلات است. برخلاف آنچه با پخش اذکار و فایل‌های صوتی مناجات‌های مختلف سعی در ایجاد نمودی معنوی در این فعالیت تبلیغی دارند، مرکز اصلی تشکیلات در پیامی خطاب به بهائیان ایران در مورد "اهمیت و جایگاه جلسات دعا و مناجات در فرایند جامعه‌سازی" می‌گوید:

«... قدرت نهفته در دعا و مناجات وقتی ظاهر می‌شود که انگیزۀ اصلی آن محبّت ‌ا... باشد؛ از ترس، توقّع، تظاهر و خرافات به دور بوده با صداقت و پاکی دل تلاوت شود.»(2)

تا اینجا پیام در واقع آن چیزی است که لازم است به غیربهائیان نشان داده شود، اما در ادامه هدف اصلی از برگزاری این جلسات مشخص خواهد شد که کاملاً خلاف جمله قبل مبنی بر «عدم توقع» است.

«...دعوت این مشتاقان از بهائیان آن است که مساعی جامعه‌سازی را که با پشت‌کار به آن مشغولند به منزله الگوی جدیدی از نحوه اجتماع نوع انسان مشاهده نمایند...از جمله اجزای اساسی این الگو جلسات دعا و مناجات می‌باشد که جنبه‌ای جمعی از حیات روحانی و ابعادی از مفهوم مشرق‌الأذکار است. تشکیل این جلسات فرصت گران‌بهایی برای شما عزیزان فراهم می‌سازد تا نه تنها به نیایش و ستایش پروردگار یکتا پرداخته، عنایات او را در زندگی خود سائل شوید بلکه قوای روحانی نهفته در دعا و مناجات را با دیگر شهروندان شریف آن آب و خاک نیز در میان گذارید.»(3)

ابتدا با توضیحات استعاری، تشبیه و متن ادبی، مفهوم دعا را از خصلت ذاتی بشر به عاریه گرفته و ادعا می‌کنند دعا تنها زمانی قابل قبول است که فقط و فقط به نیت صحبت با خالق و نزدیکی به او باشد، اما  نهایتاً مقصود اصلی را با عنایت به اهداف خود به اعضا ابلاغ می‌کنند و در واقع آن را وسیله‌ای برای تبلیغ می‌دانند و بس.

مشرق‌الأذکار

تشکیلات در مسیر اجرای نقشه بهائی کردن جوامع، با هزینه‌های بسیار کلان، بناهایی به نام عبادتگاه بهائی ساخته و آن را «مشرق‌الأذکار» می‌خواند که در واقع مؤسسه‌ای است با نقشی اساسی و محوری، در جامعه بهائی. احداث مشرق‌الأذکار اولین بار توسط «حسینعلی نوری» در کتاب اقدس پیشنهاد و سپس مقاصد آن توسط فرزند وی، «عباس افندی»، تشریح و گسترش داده شد. البته ماهیت این ساختمان‌ها به هیچ عنوان با معنی نامی که به آن اختصاص داده‌اند در هماهنگی نیست؛ چراکه مشرق‌الأذکار به معنای «محلّ برآمدن ذکر الهی» است، اما این ابنیه به منظور برآوردن مقصود تشکیلات بهائیت که همانا تبلیغ و پیش بردن به سمت حکومت بهائی است، می‌باشد.

با نگاهی دقیق‌تر، بهائیت در نظر دارد با ساخت پایگاهی با هویت بهائی، به نوعی «استقلال» که چهارمین مرحله از نقشه اصلی تشکیلات است، دست یابد. پس بی‌راه نگفته‌ایم اگر احداث مشرق‌الذکار را مقدمه ایجاد حکومت بهائی بدانیم. نظر به آثار سردمداران بهائیت، جایگاه سیاسی-تشکیلاتی مشرق‌الأذکار را روشن می‌سازد.

«...لازم است نسبت به توسع و تحکیم اساس محافل روحانی ملی و ناحیه‌ای جدیدالتأسیس که امری است بس خطیر و مهم، توجه مخصوص معطوف گردد و این خود اساساً مقدمه تشکیل محافل دیگری است که نظم اداری دائم‌التقدم الهی باید بر آن استوار گردد...در تکمیل این وظیفه مقدس باید جهت تکثیر جمعیت‌ها و مراکز منفرد موجود در کلیه قارات جهان سعی و کوشش مبذول گردد...دیگر آنکه سه حظیره‌القدس و دو موقوفه ملی و اراضی یک مشرق‌الأذکار که از اهداف نقشه باقی‌مانده، باید با وجود موانع و مشکلات حاضره سریعاً خریداری و محظورات غیرمنتظره‌‌ای که در ابتیاع زمین مشرق‌الأذکار فرانکفورت پیش آمده مرتفع گردد.»(4)

همان‌طور که مشخص است حتی با وجود سختی و مشقت در میان بهائیان، ساخت این ابنیه در اولویت کاری تشکیلات قرار گرفته است، در ادامه برای وصول به مرحله استقلال آمده:

«باید مساعی مجدانه به عمل آید تا هرچه بیشتر در ممالک و ایالات و نقاط مختلفه عالم ازدواج بهائی و تعطیلات امری از طرف مقامات محلی به رسمیت شناخته شود.»(5)

از طرف دیگر بهائیت می‌کوشد با استفاده از جاذبه‌های مختلف، برای فرقه‌ای که هیچ سابقه اعتقادی قابل استنادی ندارد، برای خود پیروان جدیدی پیدا کند. از این رو این اصطلاحاً عبادتگاه‌ها را با بهره‌گیری از بهترین معماران و هزینه‌هایی بس گزاف، معماری خاص و تبلیغات وسیع، به منظور جذب گردشگر ساخته است، تا جایی که مثلاً برای ساخت یکی از مشرق‌الأذکرها سه سال برای یافتن سنگ مناسب زمان گذاشته‌اند. بهائیت با تبلیغات وسیع، این مکان‌ها را محل تجمع حامیان ادیان مختلف عنوان می‌کند و آن را متعلق به کلیه انسان‌ها می خواند، حال آنکه در بدو ورود به ساختمان مشرق‌الأذکار، جوانانی تشکیلاتی جزوه‌های تبلیغی بهائیت را در اختیار بازدیدکنندگان گذاشته و تأکید دارند پیش از بازدید، حتما مطالعه شود.

در حقیقت این ساختمان‌ها تحت نظر محافل ملی و محلی برای تبلیغ و فعالیت‌های بهائی استفاده و در هر کشور، زیر نظر محفل ملی آن کشور اداره می‌شوند. تمام مشرق‌الأذکارهای بهائی، با یک الگوی مشابه طراحی که قسمتی از آن در آثار بهائی مشخص شده، طراحی می‌شوند. مهم‌ترین خصوصیت این اماکن ۹ وجهی بودن‌شان است و تمامشان دارای یک تالار مسطح هستند، که در آن صندلی و نیمکت‌ها رو به قبله‌ی بهائیان، یعنی مقبره‌ حسینعلی نوری در عکا قرار گرفته‌ است و برای مراسمی مانند اجرای موسیقی، سرود و آوازهای دسته جمعی استفاده می‌شود. در کل ساخت بناهای هنری از ابزار مهم اغواگری بهائیت به شمار آمده و تشکیلات بهائیت ضمن درآمدزایی از آن، به تبلیغ فرقه می‌پردازد.

اساساً معبد در تمام ادیان محل عبادت و اجرای مراسم دینی است؛  اما از آن‌جایی که بهائیت نتوانسته جایگاه دینی و مذهبی محکمی میان مردم داشته باشد، معبدهای منسوب به آن، تنها ماهیت سیاسی و تشکیلاتی دارند. همان‌طور که در پیام تشکیلات آمده است:

«این بنیاد عظیم در هر کجا که تأسیس گردد طبیعتاً جزء لاینفک فرایند جامعه‌سازی محیط اطرافش خواهد بود. آگاهی نسبت به این واقعیت در بین آحاد مؤمنین در شهرهایی که قرار است مشرق‌الأذکار در آن‌ها تأسیس گردد در حال افزایش است و یاران الهی در این نقاط به خوبی درک می‌کنند که حیات جمعی‌شان باید به نحو فزاینده‌ای بازتاب تلفیق عبادت و خدمت باشد، تلفیقی که مشرق‌الأذکار به آن تجسد می‌بخشد.»(6)

منظور تشکیلات از عبادت در جای دیگری از همین پیام به طور دقیق ذکر شده که همان آموزه‌های بهائی برای دست کشیدن مردم از اعتقادات و آمدن زیر یوغ بهائیت است: «خصوصیات روابط درون‌خانواده که در قالب تصورات کهنه قرون و اعصار شکل گرفته به نحو محسوسی تغییر می‌یابد... حتی بلای تعصب به تدریج تسلیم می‌گردد. نهایتاً مساعی جامعه‌سازی احبا بر جوانب مختلف فرهنگ تأثیر می‌گذارد.»(7)

تاکنون هشت مشرق‌الأذکار ملی، در شهرهای شیکاگو، اوگاندا، سیدنی، فرانکفورت، پاناما، ساموا، دهلی و سانتیاگو احداث شده است. البته با توجه به پیام مرکز تشکیلات مبنی بر «ابتدا ناظر به کشورهایی هستیم که در آنها مشارق اذکار ملّی و محلّی در حال تأسیس است.»(8) ساخت این پایگاه‌های بهائی در نقاط مختلف ادامه دارد. همان‌طور که مشرق‌الأذکار کامبوج بعد از این هشت طرح عمده، در مقیاسی محلی ساخته شد.

البته پیش از همه برای اولین بار در سال ۱۹۰۸ در شهر «عشق‌آباد» (پایتخت ترکمنستان امروز) که در آن هنگام جزئی از ترکستان روسیه بود، ساختمانی با این نام بنا شد که در جریان یک زلزله آسیب جدی دید و در نهایت در سال ۱۹۶۳ تخریب گردید. دولت روسیه ‌تزاری در شکل‌گیری فرقه‌ی بهائیت، نقشی مهم ایفا کرده و از آغاز پیدایش این فرقه، حمایت‌های زیادی از آن انجام داده‌است؛ همین امر موجب شده سران بهائی، پیشرفت خود را مدیون این دولت دانسته و حتی در آثار خود از نقش روس‌ها، قدردانی کنند.(9) اجازه ساخت اولین مشرق‌الأذکار بهائی، یکی از همین خدمات و حمایت‌های دولت روس از بهائیان است که موجب شد بهائیان با آزادی کامل در آن دیار، به فعالیت‌های تبلیغی خود بپردازند. مأموران سیاسی روس‌تزار با چنین مجوزی قصد داشتند، کانون بهائیان را به خارج از ایران نیز سرایت دهند.(10)

یکی از مبلغیت بهائی در اینباره می‌گوید: «در این شهر (عشق‌آباد) و شهرهای دیگر مسلمان‌نشین، همه‌ی بهائیان آزاد بودند و فرمانروایی روس، دست آن‌ها را در هر کاری باز گذاشته بود. چنانکه معابدی به نام مشرق‌الأذکار، ساخته بودند و از روز نخست که از گوشه و کنار کشور ایران مردم در آن شهر گرد آمدند، زهر چشمی از مسلمانان گرفتند... چون بازار داد و ستد و کار بازرگانی عشق‌آباد گرم بود، بسیاری از مردم یزد، آذربایجان و خراسان، روی بدان شهر نهادند و پادشاهان و فرمانروایان روس، به بهائیان کمک شایانی می‌کردند  و چون سازمان رو به ‌راهی داشتند، انجمن‌هایی برای خواندن مردم به کیش بهائی، برپا نمودند.»(11)

از دلایل حمایت و استفاده‌ روس‌تزاری از فرقه‌ بهائیت در مستعمرات خود این بود که سران بهائیت، با آوردن تعالیمی نظیر ترک تعصبات وطنی و نسخ حکم جهاد حتی از نوع دفاعی آن، روحیه سازش‌کاری عجیبی با تجاوزگران و استعمارگران را نشر می‌دادند. همان‌طور که هنوز هم بر آن منوال هستند.

در طی قرن بیستم با گسترش فعالیت‌های بهائی به کمک قدرت‌های استعمارگر، برنامه‌ها برای ساخت یک معبد در هر قاره به تدریج عملی شد. نخستین آن در «ویلمت» آمریکا واقع در شمال شهر «شیکاگو» قرار داشت که البته شدیداً مورد افتخار بهائیان است، چون عباس افندی شخصاً در طی سفری که به امریکا داشت اولین کلنگ این ساختمان را زده و به دلیل شیفتگی سران بهائی به غرب و علی‌الخصوص امریکا، آن را «مقدس‌ترین معبد بهائیت» معرفی کردند.

باقی مشرق‌الأذکارها پس از آن به ترتیب در اوگاندا، استرالیا، آلمان، پاناما، ساموآ، هندوستان و شیلی ساخته شد.

یکی از پر جاذبه ترین این معابد، معبد «لوتوس: نیلوفر آبی» واقع در دهلی‌نو هند است، کشوری که با جمعیت بالایش، پتانسیل عظیمی را برای جذب ساکنانش به این فرقه داراست. تشکیلات برای گمراه کردن افکار عمومی، تعدادی مرکز درمانی و خیریه نیز در کنار مشرق‌الذکارها  من جمله لوتوس، بنا کرده. البته این ساختمان در راستای اهداف بهائیت، آسیب‌های امنیتی جدی را برای کشور هند به دنبال داشت. مثلاً در سال 2006  مدیرمالی محفل ملی بهائیان هندوستان، به اتهام تهیه کارت شناسائی جعلی جهت ورود به تاسیسات دفاعی هندوستان و تهیه اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده و فروش انها به سرویس های جاسوسی اسرائیل و دریافت مبلغ قابل توجهی ارز خارجی و خروج غیر قانونی آن از هندوستان دستگیر شد که در این رابطه تعداد بیش از 80  پاسپورت جعلی با اسامی و ملیت ایرانی بوده است! موارد دیگری از اینگونه اتهامات نیز در وسائل ارتباط جمعی هند بر ملا شده، مثلاً در میان هیئت امنای مشرق‌الأذکار لوتوس، خانم زینا سورابجی همسر دادستان سابق هندوستان آقای سالی سورابجی که بعد از آن عضو محفل ملی بهائیان هندوستان شد به جرم فساد مالی و غیرمالی محکوم گردید. هرچند با حمایت اسرائیل و لابی منتفعان، بر این قضایا سرپوش گذاشتند و تا جایی پیش رفتند که امروزه مسئولان هندی به بهانه‌های مختلف با چاپلوسی از بهائیت در منطقه، تقدیر می‌کنند.

البته این تقدیر و تشکر به سران هند مربوط نمی‌شود، چراکه بهائیت با مکاری تمام، در این ساختمان‌ها برنامه‌هایی در مسیر فعالیت‌های جامعه‌سازی (بخوانید بهائی‌سازی) به انجام می‌رساند و آن فعالیت‌ها را با توجه به نیاز منطقه، با فرهنگ بومی مردم هماهنگ می‌کند. یعنی در برخی کشورها که با کمبود خاص معنویت مواجه‌اند، وجه روحانی و در کشورهای عقب‌مانده ساختمانی برای مدیریت و برنامه‌ریزی جهت بهبود شرایط را بهانه ساخت و ساز خود می‌کنند.

هرچند با وجود تمام تلاش بهائیت، در بیشتر ایام سال این ساختمان‌های توریستی با برچسب مذهب، خالی از بازدید و تهی از هر دعایی می‌باشد، اگر هم جاذبه‌ای باشد مادی و ظاهری است. اما کنار هم قرار دادن تمام این موارد نشان می‌دهد حتی جلساتی که صرفاً نام دعا بر آن نهاده شده، گردهمایی تشکیلات برای تبلیغ و پیگیری برنامه‌های بهائیت است. جلساتی که به گفته کارشناس بهائی در متن، حتی در کشور ایران با وجود ممنوعیت تبلیغ همچنان در حال برگزاری است و برخورد با آن‌ها حق هر شهروندِ نگران از فریب فرقه‌ای است.

 

پی‌نوشت:

  1. برنامه رادیویی بهائیت، تابستان 96.
  2. پیام بیت‌العدل خطاب به بهائیان ایران، 27 آذر 1393.
  3. همان.
  4. توقیعات مبارکه، اکتبر 1952-1957، جلد 5، ص 272-273.
  5. همان، ص 273-274.
  6. ترجمه پیام بیت‌العدل خطاب به بهائیان جهان، رضوان 2013 میلادی.
  7. همان.
  8. پیام بیت‌العدل خطاب به احبّای مجتمع در سانتیاگو، ١٤ اکتبر ٢٠١٦.
  9. رائین اسماعیل، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، تهران: مؤسسه تحقیقی رائین، چاپ مرو، بی‌تا، ص 104، به نقل از قرن بدیع، ج 2، ص 15.
  10. نجفی سیدمحمدباقر، بهائیان، تهران: کتاب‌خانه ظهوری، 1399 ق، چاپ اول، صص 636-635.
  11. کسروی سیداحمد، بهائی‌گری، تهران: بنگاه مطبوعاتی فرخی، 1344، صص 48-46.

 

برداشت از فصل نامه روشنا

خواندن 996 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی