طاهره قره العین و دو تصویر متفاوت از دیدگاه رهبران بهایی از او  ( بخش پایانی  )

جمعه, 25 فروردين 1396 10:29 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

باز تنظیم از بهائیت در ایران: از جمله شیوه های معمول و مورد استفاده  بهائیان و البته تشکیلات مستقر در سرزمینهای اشغالی فلسطین  استفاده از اشخاص، ابزار، و هر چیز دیگری برای اهداف سازمان دهی شده تبلیغی می باشد. در این روند تنها توجه آنها معطوف به مقبولیت موضوع، شخص و باور او از دید عده و گروهی در یک دوره زمانی بوده، به طوری که با سوار شدن بر چنین موجی، آن موضوع و شخص را به خود نسبت داده و آن را مایه تبلیغ باور خود می کنند. در این مسیر بهائیان به طور کلی جزو دسته و گروهی قرار می گیرند که نان را به نرخ روز خورده، و پس از استفاده از موضوع حتی ممکن است نظرشان را تغییر دهند و موضع دیگری در زمانی دیگر بگیرند.

ادامه از بخش نخست:

....

این اتهامات همگی از میان نصوص و متون به جا مانده از جناب بهاءالله استخراج شده بودند. اما از میان بزرگان بهائی افراد دیگری نیز باور طاهره و ثمرات آن را توصیف کرده و به تصویر کشیده اند. از جمله این افراد، جناب ابوالفضل گلپایگانی متخلص به ابوالفضائل است. میرزا ابوالفضل گلپایگانی از معروفترین نویسندگان بهائی است. اتهامی  به باور طاهره از طرف ایشان در کتاب کشف الغطاء به ثبت رسیده است.

به‌ نوشتهِ‌ استاد محيط‌ طباطبايي كشف‌ الغطاء به‌ دستور و تحت نظارت‌ عبدالبهاء و به‌ دستياري‌ ميرزا ابوالفضل‌ گلپايگاني‌ و اديب‌ طالقاني‌ و نعيم‌ سدهي‌ و سمندر قزويني‌ و مهدي‌ گلپايگاني‌ (از فعالان‌ و مبلغان‌ بهائيت) در ردّ‌ مقدمهِ‌ فارسي‌ و انگليسي‌ و تاريخ‌ قديم‌ تازه چاپ‌ به‌ نام‌ نقطه‌ الكاف (کتابی که پروفوسور ادوارد براون انگلیسی آن را جمع آوری کرد و تجدید چاپ نمود)، از سال‌ 1330 تا 1334 ق‌ تنظيم‌ و تدوين‌ و در عشق‌آباد روسيه‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ و آمادهِ‌ انتشار شد. اما «سقوط‌ فلسطين‌ به‌ دست‌ انگليسيها و پيدايش‌ مصالح‌ تازه‌اي‌ كه‌ براثر انقلاب‌ روسيه‌ قوّت‌ جانب‌ گرفته‌ بود سبب‌ شد كه‌ هزاران‌ نسخهِ‌ آمادهِ‌ انتشار از آن‌ به‌ آتش‌ نابود گردد» . ‌تلقي‌ و تحليل‌ شاهدان‌ عيني‌ مطلع‌ (همچون‌ عبدالحسين‌ آيتي‌ و فضل‌ الله‌ صبحي، مبلغان‌ مستبصر بهائي) نيز از علت‌ جمع‌ آوري‌ نسخ‌ كشف‌ الغطاء، همين است.

اهمیت این مکتوب بسیار زیاد است. چرا که اولا به دستور عبدالبهاء نگارش آن آغاز شد و ثانیا پس از به اتمام رسیدن آن به تایید عبدالبهاء مرکز میثاق بهائیت رسیده است. ( در اعتبار این کتاب از دیدگاه عبد البهاء به ضمیمه یک رجوع شود ) اما همانطور که استاد محیط طباطبایی تاریخ دان شهیر بیان می دارد، شرایط برای انتشار آن فراهم نبود و آن کتاب به آتش کشیده شد. جالب است که نابودی کتاب کشف الغطا توسط آتش، محققان را به یاد آموزه باور طاهره برای سوزاندن غیر منطوق بیان می اندازد. جناب گلپایگانی در این کتاب باور بابی طاهره را به سخره می گیرد، و وجود دستورات و تعالیمی همچون تخریب عبادتگاه ها، سوزاندن کتب، به قتل رساندن غیر بابیان و دیگر تعالیم باور طاهره که در قبل به آنها ذکر رفت، را باعث خنده عقلای عالم می داند. به متن زیر که از کتاب کشف الغطاء بیان شده است توجه کنید:

عقلای عالم، می خندند بر کسی که در این دوره علم و تمدن می خواهند دینی را که اساس آن قتل نفوس، محو کتب، هدم بقا، تخریب معابد و مساجد است در عالم جاری کنند.

این جمله جناب گلپایگانی بسیار جالب و مورد توجه است. ایشان معتقد است که جاری کردن باور طاهره در عالم برای عقلای عالم مسخره و خنده دار است چرا که دوره کنونی عصر علم و تمدن است. علت این نگرش ابوالفضائل هم این گونه مطرح شده که باور طاهره اساسش بر قتل نفوس، نابودی فرهنگ مکتوب، تخریب عبادتگاه ها و معابد و مساجد می باشد. جاری کردن باور طاهره که همچنین خصوصیاتی را داراست در سراسر عالم بسیار مسخره و غیر عقلانی است. توجه داریم، همان طور که عرض شد این کتاب و نوشتار اهمیت بسیار زیادی دارد چرا که به دستور عبدالبهاء نگارش آن آغاز شده و پس از اتمام به تایید وی رسیده است. در بالا، اتهامات جناب بهاءالله را مرور کردیم و در این جا یکی از اتهاماتی که بزرگترین محقق بهائی به دستور مرکز میثاق بهائیت و تایید آن به باور طاهره وارد می کند را به محضر خوانندگان رساندیم.

اما اتهامهای دیگر گلپایگانی به باور طاهره که بیش از ۱۰۰ سال پیش در کتاب کشف الغطا در صفحات ۳۶۷-۳۶۸ مطرح شده است به قرار زیر می باشد::

آیا مستر براون می خواهد که بهاءالله هم مثل باب حکم به احراق جمیع کتب نماید؟ آیا مستر براون می خواهد که بهاءالله هم مثل باب حکم به تخریب و هدم جمیع هیاکل و کنائس و هر چه مسجد است و هر چه تربت است، آیا اساس مدنیت امروزه عالم که ندای صلح و سلام عمومی از اقطار و اکنا بلند است به این تعلیمات پیش می رود؟ ما بهائیان می گوییم که مقتضای وقت همین است که این احکام تغییر داده شود و به جای حرق کتب و هدم کل بقا و قتل نفوس و سب و لعن اشخاص صلح و سلم و وفا مقرر شود. امروزه مقتضیات وقت و مصلحت اهل عالم عموما و خصوصا ایرانیان نیست که عبوس و نفور باشند. و هر کس با ایشان مخالفت کرد کافر و ملعون بخوانند، و هر چه کلیساو مسجد و تربت و مشهد است خراب کنند. و هر چه کتاب غیر بیان است باید بسوزانند. خدا را و هر منصفی که در عالم هست به شهادت می طلبم، که این احکام امروزه مقتضای مصلحت وقت نیست و مصلحت اهل عالم در اینها نمی باشد.

گلپایگانی در این مدرک حاصل باور طاهره را باعث سوزانده شدن کل کتب غیر بابی، و تخریب و نابودی همه هیاکل و مجسمه ها و آثار هنری می داند. این فراز گویای بینش بسته باور طاهره بوده، چه که حتی تحمل آثار فرهنگی مکتوب و هنری را هم ندارد. در همین سال گذشته بود، که خبر تخریب موزه های عراق به دست داعش به گوش همه جهانیان رسید. شباهت خیره کننده ای میان مدل عملکرد داعش زمان کنونی عراق و ایران زمان باب وجود دارد. هر دو هیچ گونه ارزشی برای تمدن بشری قائل نبوده، تلاششان تخریب آنچه بشر از خود به جای گذاشته می باشد.

در ادامه اتهام قبلی است جناب ابوالفضائل، مستر برون، شرق شناس معروف انگلیسی که در سفر های متعددش نهایتا بابی شد و کتاب نقطه الکاف میرزا جانی کاشی را احیا نمود، مورد خطاب قرار داده و دستور باور طاهره مبنی بر تخریب کنائس و عبادتگاه های یهودیان را زیر سوال می برد. باور طاهره بر طبق گفته های ابوالفضائل متهم شده است که در کنار تخریب همه مساجد، همه تربت ها، و کلیسا ها نیز باید تخریب شوند. از جمله مساجد و تربت ها می توان به کعبه و بیت المقدس اشاره کرد. آنچه در این چند جمله مشاهده می کنیم، همگی حاکی از عدم تحمل باور دگر اندیشان از جانب باور طاهره و خشونت بر علیه آنها و تخریب عبادتگاه ها و مکان های مقدس آنها می باشد. در اتهام دیگر ، گلپایگانی تعالیم باور طاهره را با مدنیت امروزه مطابق ندانسته و معتقد است که چنین باوری خلاف روحیه صلح طلبی است. هر انسان منصفی با کمی تعقل و تفکر در اساس تعالیم باور طاهره قطعا به چنین نتیجه ای می رسد که چنین باوری در هیچ عصر و زمانی سعادت و صلح جهانی را برای عالم انسانی به بار نخواهد آورد.

جناب گلپایگانی در ادامه اتهامات خود، دو اتهام دیگر به باور بابی طاهره وارد می آورد، اول این که آنها این باور معتقد است که دیگران را می بایست لعن کرد، دوم این که چنین باورمندانی همگی عبوس و خشونت طلب بوده با حالت نفرت دیگران را کافر و ملعون می دانستند.

جمعبندی اتهامات جناب بهاءالله  و اتهامات جناب ابوالفضائل به دستور و مورد تایید جناب عبدالبهاء  به باور طاهره به قرار زیر است:

۱- جناب بهاءالله در مجموعه الواح مبارکه صفحه ۲۷۸ باور طاهره را جدال کننده و نزاع گر معرفی می کند.

۲- در همان مدرک، ایشان پیروان باور طاهره را درندگان ارض توصیف می کند.

در صفحه ۵۲ همان مدرک جناب بهاءالله ۵ مورد اتهام دیگر به باور طاهره وارد می کند که به قرار زیر اند:

۳- از جمله دستورات باور طاهره ضرب الرقاب، زدن گردن انسان ها است

۴- همچنین، حرق کتب یا سوزاندن کتاب ها از جمله اعمال پیروان آن بوده است

۵- بعلاوه، گوشه گیری و عدم معاشرت با اقوام و ملل دیگر از جمله دستورات باور طاهره می باشد.

۶- فنای احزاب، یا قتل عام اقوام و احزاب دیگر امر چنین باوری است.

جناب بهاءالله موارد ۳ الی ۶ را به چهار سد عظیم باور طاهره توصیف می کند که با ظهور خود آنها را از میان برداشت.

۷- ایشان حاصل باور طاهره را ایجاد صفات سبعی و یا خلق و خوی درنده خویی می داند.

۸- از جمله دستورات دیگر باور طاهره عدم استفاده از لباس اجنبیه می باشد. پیروان چنین باوری از پوشیدن لباس ها ملل دیگر نهی شده اند. جناب بهاءالله این مطلب را در اقتدارات صفحه ۲۹ مطرح کرده اند و به پیروان خود بشارت داده اند که این حکم را نسخ نموده اند. نسخ این حکم نشان از مناسب نبودن آن در چشم جناب بهادالله دارد.

۹- در مائده آسمان جلد ۸، صفحه ۱۸۶، جناب بهاءالله باور طاهره را تند رو و فتنه گر معرفی می کند. به گونه ای که به جای همدردی با ملل دیگر، پیروان آن به تحریک عواطف و هنجار شکنی می پرداخته اند.

۱۰- اتهام دهم جناب بهاءالله نسبت به باور طاهر این است که ایشان حاصل چنین باوری را ایجاد فساد می داند و پیروان آن را طائفه اهل فساد می داند. این مسئله در مائده آسمانی جلد ۷، صفحه ۱۳۸ آمده است.

۱۱- در ادامه همان مدرک جناب بهاءالله، نتیجه دیگر چنین باوری را سست شدن ایمان دانسته و عنوان می کند که چنین باوری باعث لرزه افتادن در ستون های ایمان است.

۱۲- ایشان اتهام دوازدهم را این گونه بر باور طاهره وارد می آورد که این باور باعث می شود، باورمندان آن از عدالت عدول کرده اموال مردم را بدون اذن آنها تصرف کنند. در واقع، از جمله اعمالی که چنین باورمندانی انجام می داده اند، دزدی اموال مردم بوده در حالی که فکر می کرده اند این کار برای رضای خداست.

۱۳- جناب بهاءالله در مائده آسمانی: ج۷ ص ۱۳۸باور طاهره را به ایجاد خون ریزی و سفک دماء متهم می کند. به طوری که دنباله رو های چنین دستوراتی، غارت و خون ریزی را از اعمال حسنه می دانسته اند. و جناب بهاءالله آنها را سرکوب کرده و باور طاهره را تخطئه می کند.

۱۴- عقلای عالم، می خندند بر کسی که در این دوره علم و تمدن می خواهند دینی را که اساس آن قتل نفوس، محو کتب، هدم بقا، تخریب معابد و مساجد است در عالم جاری کنند.

۱۵-آیا مستر براون می خواهد که بهاءالله هم مثل باب حکم به احراق جمیع کتب نماید؟ آیا مستر براون می خواهد که بهاءالله هم مثل باب حکم به تخریب و هدم جمیع هیاکل ... نماید؟

۱۶- طاهره معتقد بود باید تمام کنائس و عبادتگاه یهودیان همگی خراب بشود

۱۷- طاهره معتقد بود که تمام مساجد می بایست تخریب شود.

۱۸- طاهره معتقد بود که می بایست مکه و کعبه تخریب شود

۱۹- طاهره معتقد بود که می بایست بیت المقدس تخریب شود.

۲۰- هیچ یک از باور طاهره با مدنیت امروزه تطبیق ندارد.

۲۱- باورمندان به باور طاهره اعتقاد به سب و لعن دیگران داشتند..

۲۲- همکیشان طاهره عبوس بوده همیشه با خشونت با دیگران رفتار می کردند..

۲۳- طاهره معتقد بود که می بایست همه کلیسا ها تخریب شود.

تا به اینجا، مدل رفتار بزرگان بهائی را تا زمان مرگ شوقی افندی بررسی کردیم. خلاصه بحث این بود که بزرگان بهائی دو رویکرد را در برابر مخاطب از خود نشان دادند. در موقعیت هایی که مخاطب آنها به باور باب تاخته بود، بزرگان بهائی از این باور دفاع کرده اند. در این جا، حتی مواقعی وجود دارد که بهائیان هنوز صاحب نفوذ در درون بابیان نشده اند، لذا در برابر بابیانی که زبان به اعتراض گشوده اند که بهاءالله بابیت را نسخ کرده است، پیشوای بهائیان عرضه می دارد که این دروغی بیش نیست و خدا ظالمان (همان بابیانی که وی را متهم کرده اند) را لعنت کند. اما ملاحظه می کنیم که در برابر مخاطب غیر بابی، و یا مستر بروان که جانب صبح ازل را گرفته بود، به طور کلی روش خود را تغییر داده و به شدت و حدت بسیار به باور بابی توپیده و به طور کلی این باور را نافی اصول انسانی دانسته اند که هر چه زودتر می بایست برچیده شود.

حال نکته ای که وجود دارد این است که جمع، دو روش بالا یک نتیجه مهم در بر دارد. بهاءالله، باب را به عنوان یک مظهر ظهور معرفی کرده که آمده به سمت بشر که بشارت دهنده ظهور خویش باشد. لذا، باور باب با تمامی جلوه های تخریبی اش در دوره ای لازم بوده است که بیاید و پس از این که به وظیفه خود در راستای تحکیم مظهر ظهور بعدی عمل کرد، می بایست برچیده شود. در این راستا، پس از ظهور بهاءالله دیگر نیازی به حضور باور باب نیست، و بهاءالله آنچه لازم است از باور باب باقی بماند خود مشخص کرده است و باقی را به آتش نسخ سپرده، از عرصه بشریت برچیده است. لذا مشاهده نمی کنیم که پس از این کار، تا قبل از سال ۱۳۷۳ کسی از بزرگان بهائی این باور را به عنوان باوری ناجی بشریت تبلیغ کرده تعالیم آن را مناسب عصر حاضر قلمداد کنند. پس در نظرگاه بهائیت تا قبل از تشکیل بیت العدل، بابیت لازمه و بشارت دهنده بهائیت بوده، پس از حصول هدف غایی خود، در طی یک دوره سی ساله نهایتا منسوخ شده و تعالیم آن مناسب مدنیت عصر حاضر نبوده، و در کل ثمره ای جز درنده خویی، صفات سبعی، جدل و نزاع، قتل و سفک دماء و نداشته و نخواهد داشت.

در این جا، به قسمت دوم تاریخ پس از طاهره و باور وی می رسیم. در این زمان، تشکیلات بهائیت شکل رسمی به خود گرفته و از یک باور شخصی به طور کل خارج می شود. بهائیت با تشکیل بیت العدل به عنوان سازمان راس این تشکیلات دیگر جنبه شخصی برای پیروانش ندارد، در این دوره کسی بهائی تلقی می شود که به طور رسمی در تشکیلات بهائی ثبت نام شده ( تسجیل شده)، و تعهدنامه رسمی امضاء کرده است که بهاءالله و باب را به عنوان مظهر ظهور قبول داشته، عبدالبهاء را مرکز میثاق دانسته، شوقی ولی امرالله و بیت العدل به عنوان تنها نهاد صاحب قدرت شریعت که مسئولیت جامعه بهائیت حیفایی بر عهده این سازمان می باشد را پذیرفته است.

در کنار این پیش زمینه، باید دانست که یکی از مهمترین مسئولیت های اعضای جامعه بهائی که از جمله اهداف اصلی این جامعه می باشد، تبلیغ این مرام است. مرور نصوص بهائی، نشان می دهد که بهائیت نقشه ای بلند مدت دارد که هدف نهائی آن تشکیل جامعه ذهبی بوده که حکومت مادی و معنوی دنیا در دستان تشکیلات بهائی قرار بگیرد. شوقی در مواضع مختلف اعلام نموده که هدف از تشکیل نظام اداری و فعالیت‌های موسسات بهائی زمینه‌سازی جهت نیل به جامعه ذهبی است و کسب مدیریت سیاسی جامعه است و جالب است که در مدرک زیر ایشان فقط سخن از فتح قلوب و سلطنت باطنی نمی‌رانند بلکه به سلطنت ظاهری اشاره نموده تا مخاطبین ایشان تاویل و تفسیر نفرمایند که مثلا جناب شوقی فرموده‌اند که منظور از جامعه ذهبی، تربیت روحانی و فتح قلوب است؛ خیر، ایشان به وضوح اشاره به سلطنت مسیحیان در قرن چهارم نموده است و آمال و آرزوی بهائیان را رسیدن به سلطنت و حکومت و مدیریت سیاسی جامعه قلمداد می‌کند؛ در این راستا توجه خوانندگان را به سند زیر جلب می‌کنم:

«دوره مجهولیت که اولین مرحله در نشو و نمای جامعه اهل بهاست؛ و مرحله ثانیه مظلومیت و مقهوریت هر دو منقضی گردد؛ دوره ثالث که مرحله انفصال شریعةالله از ادیان عتیقه است چهره بگشاید و این انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلال دین الله و اقرار و اعتراف به حقوق مسلوبه اهل بهاء و مساوات پیروان جمال ابهی با تابعان ادیان معتبره در انظار رؤسای جهان و این استقلال ممهّد سبیل از برای رسمیت آئین الهی (و ظهور نصرتی عظیم شبیه و نظیر فتح و فیروزی که در قرن رابع از میلاد حضرت روح در عهد قسطنطین کبیر نصیب امّت مسیحیه گشت و این رسمیت به مرور ایام مبدّل و منجر به تأسیس سلطنت الهیه و ظهور سلطه زمنیه شارع این امر عظیم گردد. و این سلطنت الهیه مآلاً به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی و جلوه سیطره محیطه ظاهری و روحانی مؤسس آئین بهائی و تشکیل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخیر است) منتهی گردد.» (ولی امرالله، ظهور عدل الهى، ص ۳۲).

در راستای رسیدن به این اهداف، تبلیغ بهائیت از اساسی ترین رویکرد هاست. در این راستا، رجوع به پیام های بیت العدل به وضوح نشان می دهد که راهکار عملی این سازمان از ابتدای تشکیل برای رسیدن به هدف غایی تشکیل حکومت جهانی، تلاش برای تهییج بهائیان به تبلیغ امرالله بوده است. به عنوان نمونه به پیام زیر توجه کنید که در رضوان ۲۰۱۴ منتشر شده است:

دو حرکت اساسی که کماکان محرّک اصلی پیشرفت فرایند رشد است یعنی سیر مستمرّ شرکت‌کنندگان در دوره‌های متسلسل مؤسّسۀ آموزشی و حرکت محدوده‌های جغرافیایی در پیوستار توسعه با فوران قوای منبعثه از کنفرانس‌های اخیر جوانان به شدّت تقویت یافته‌‌اند.

از مشاهدۀ سرعت پیشرفت این مجهودات در تقریباً سه هزار محدودۀ جغرافیایی در اقصی نقاط کرۀ زمین و در شرایط و محیط‌های گوناگون بی‌نهایت مسروریم.

در تعداد فزاینده‌ای از محدوده‌های جغرافیایی وسعت و پیچیدگی برنامۀ رشد در تناسب با ازدیاد قابلیّت سه شرکت‌کنندۀ نقشه افراد، جامعه، و مؤسّسات در حال افزایش است تا جوّی از حمایت متقابل ایجاد نماید. بسیار خرسندیم که در تعداد روزافزونی از محدوده‌ها همان ‌طور که انتظار می‌رفت اکنون فعّالیّت‌ها به مرحله‌ای رسیده است که صد نفر یا بیشتر، اشتغالِ فزون از هزار نفر را در پی‌گیریِ یک الگویِ زندگی روحانی، پویا و تقلیب‌‌کننده تسهیل می‌نمایند. اساس این فرایند البتّه از آغاز مبتنی بر حرکتی جمعی به سوی بینشی از رفاه مادّی و معنوی بوده که از جانب نفس مقدّس محیی‌ عالمیان افاضه گردیده امّا وقتی که گروه‌های چنین عظیمی به مشارکت قیام می‌کنند آن ‌گاه حرکت تمامی یک جمعیّت به راحتی قابل تشخیص است.

از این گونه پیام ها از بیت العدل بسیار به چشم می آید که نشان از اهمیت مسئله تبلیغ برای اجرایی کردن و رسیدن به هدف هفت گانه پیش بینی شده توسط شوقی است که نهایت آن به جامعه ذهبی می انجامد.

اما آنچه مقدمات بالا را به همدیگر متصل می کند و چهارچوب می دهد، استفاده بهائیت از طاهره قره العین و باور وی برای امر تبلیغ این مرام پوشالی است. عرض شد که تبلیغ به مثابه خون در شاهرگ های تشکیلات بهائی است، ولی تبلیغ ابزار می خواهد. یکی از ابزاری که ظاهرا بسیار باب میل بهائیان است استفاده از طاهره قره العین و باور اوست. در تاریخ زندگی نامه طاهره نقاطی وجود دارد که جامعه بهائی با بزرگنمایی آن ها و جذب توجهات مخاطبان به آن نقاط، حقیقت های زندگی نامه طاهره را در حجاب دروغ، خدعه و دو رویی پنهان کرده، طاهره را به مرام خود می چسبانند و از آن برای تبلیغ مرام خود استفاده می کنند.

نقطه مورد نظر بهائیان که البته به دروغ، نویسندگان داستان پردازان جامعه بهائی پسا شوقی به آن می پردازند آنجاست که مدعی می شوند، طاهره حجاب خود را کنار گذاشت و برای آزادی حقوق زنان و برابری حقوق زن و مرد به پاخواست. با وجود این که نویسندگان بزرگ بهائی مانند نصرت الله محمد حسینی این ادعا را در کتاب حضرت طاهره منحصر به برداشتن روبنده از صورت در جلسات تدریس کرده است، اما باز مشاهده می کنیم که تم اصلی جامعه بهائی پسا شوقی قهرمان جلوه دادن طاهره بوده، به طوری که او را حتی در میان اولین زنان تاریخ که برای برپایی حقوقی برابر میان زنان و مردان قیام نمود معرفی می کنند. به عنوان نمونه بیان بیت العدل در یکی از بیانیه هایش در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ میلادی توجه کنید:

طاهره، آن شیرزن بی‌مثیل تاریخ ایران، در سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی که فعّالیّت‌های مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی از نقاط عالم تازه در حال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود

این بیان بیت العدل، مانند خیلی از ادعاهای دیگر این جامعه در مورد سران و پیشوایانش، خالی از هر گونه صداقت و به واقع خالی از هر گونه سند و مدرکی می باشد. هیچ یک از نوشته های به جامانده از طاهره و نصوص به جامانده از باب در منطوق بیان، اشاره ای به نگرش این باور به حرکت هایی در راستای آزادی زنان و قیام برای برابری حقوق زنان و مردان نشده است.

با وجود این مشاهده می کنیم که بهائیان در فرصت های مختلف گردهمایی هایی در بزرگداشت طاهره برگزار می کنند. از جمله گردهمایی های برگزار شده تا به حال گردهمایی ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۵ میلادی در ویرجینیای آمریکا می باشد. در این سمینار فعالان حقوق بشر مانند مهرانگیز کار نیز سخنرانی کردند. این یکی از روش های جذب مخاطب و تبلیغ بهائیان است که با چیدن زمینه های مختلف و پروپگاندا در مورد یک موضوع از افراد ذی نفوذ در زمینه های حقوق بشری دعوت به همکاری می کنند و نهایتا از آنها برای تبلیغ بهائیت استفاده می کنند. اما، همیشه هم در کارشان موفق نیستند به مانند همین گردهمایی اشاره شده که در آن، مهرانگیز کار در سخنرانی خود به پایداری طاهره در اعتقادش به تعالیم باب اشاره کرد و سپس ایشان به موضوع عدم امکان حضور زنان در میان اعضای بیت العدل جهانی اشاره کرد و بهائیان را دعوت نمود که بدون پرداختن به توجیه های دینی، کاستی های تبعیض آمیز و جنسیتی آئین بهائی را معرفی کنند. مهر انگیز کار که یکی از فعالان حقوق بشر و به ویژه حقوق بانوان است، معتقد است که احترام به جنسیت با مدح و ثنای طاهره کامل نمی شود، و بیت العدل جهانی بهائیان می بایست به حضور بانوان در میان اعضای خود تمکین کند. در اینجاست که بزرگان بهائی تاب نیاورده و در شبکه های اجتماعی ایشان را به انواع مختلف تخریب کردند. همه این مباحث نشان می دهد که بهائیت به جز تبلیغ و رسیدن به جامعه ذهبی هدف دیگری ندارد و در این راستا هر گونه مخالفتی را بهائی ستیزی جلوه می دهد و مخاطب را تخریب می کند.

در این جاست که اصل قضیه خود را نشان می دهد. توجه به کل بازه زمانی پسا طاهره، هم در قسمت اول و به خصوص در قسمت دوم ( پسا شوقی) مشاهده می کنیم که عملکرد بزرگان و پیشوایان بهائی، و همچنین راس سازمان تشکیلات بهائی و در رده های پائین تر کل جامعه بهائی دقیقا به مثابه کسانی که نان را به نرخ روز می خورند عمل کرده و می کنند. در قسمت اول اشاره شد، که بهاءالله و ابوالفضل گلپایگانی به دستور و تایید عبدالبهاء، روی هم ۲۳ اتهام سنگین به باب، طاهره و باور بابی وارد می کنند. دقت در آن اتهامات ۲۳ گانه، نشان می دهد که در نظرگاه خدای بهائیان و بزرگترین دانشمندان آنها که بهائیت مدیون زحمات اوست، باور طاهره درنده خو، جدل کننده، نزاع کننده، تخریب کننده، قاتل انسانیت و به تصویر کشیده می شود. اما در زمان پسا شوقی، مشاهده می کنیم، نان در بها دادن به حقوق زنان شده است، لذا جامعه بهائی دستاویزی از پستوی تاریخ (همان باور طاهره) پیدا کرده، آن را از جامه حقیقت بیرون آورده، جامه ای سراسر نیرنگ و دروغ به آن پوشانده و به مخاطب خود می خوراند. در کنار همه این دروغ ها و دورویی ها و بی صداقتی ها، جامعه بهائی ذره بین خود را بر روی سطحی ترین عملکرد های طاهره و باور وی قرار داده و از آن سعی در تحمیق مخاطب خود را دارد.

سوال اصلی در آنجاست که به راستی چرا بهائیان این گونه بی صداقی می کنند؟ چرا بهائیان ارزش های والای انسانی را زیر پاگذاشته، برای انجام وظیفه تبلیغ و جلب نظر هر فردی، با هر بینشی، بر خلاف عقیده خود، خدعه گرانه دست به فریب اذهان عمومی میزنند و خود را موافق عقیده طاهره و هدف حرکت او جلوه می دهند؟ به واقع باید از افسانه پردازان بهائی پرسید، به چه دلیل بر خلاف اعتقاد جناب بهاءالله عمل می کنید؟ به چه دلیل با وجود نصوص قطعی به جا مانده از پیشوای خود، به تبلیغ باور طاهره می پردازید؟ آیا نمی دانید که بهاءالله معتقد است، باور طاهره نزاع کننده، و درنده خوست، و هر گونه فرصتی را برای تخریب غیر خود به نحو اعلای خود از دست نمی دهد؟ آیا نمی دانید که مقتدای شما معتقد بوده است که باور طاهره سراسر خون خواری و خون ریزی بوده، کلا تنها به دنبال انهدام پایه های انسانی به وسیله گردن زدن اغیار و سوزاندن کتب آنها می باشد؟ آیا مجموعه الواح نوشته شده توسط جناب بهاءالله را نخوانده اید که می گوید باور طاهره از هر گونه معاشرتی با دیگر باورمندان اجتناب می کند، حال چگونه می تواند به گفته غیر صادقانه بیت العدل به دفاع از آزادی زنان بپردازد؟ اصلا آزادی زنان در کدامین کتاب از مجموعه کتب به جا مانده از باور طاهره امده است؟

آیا بیت العدل که معتقد است معصوم از خطا است و مدعی است که الهامات الهی در گفته ها و عملکرد آن سازمان دخیل است، در پیام خود که در بالا اشارت رفت، نمی دانسته که نظر پیشوای خود چیست؟ جالب تر این که آیا رهبران رژیم صهیونیستی، که به باور یهودی معتقدند، از این نگرش بهائیان اطلاع دارند؟ آیا می دانند که بهائیان به ترویج باوری می پردازند که معتقد است می بایست عبادتگاه های آنها تخریب شود واثری از آن در جهان باقی نماند؟؟؟آیا این نهاد معنوی به دیدگاه بهائیان، نیز مانند بقیه جامعه خود دست به تزویر و دو رویی می زند و هدف تشکیل جامعه ذهبی، چشمان ملهم به الهامات الهی او را کور کرده است و سخن جناب بهاءالله را در قابی در پستو های سازمان بیت العدل در حیفا گذاشته است و در ملاء عام خلاف عقیده خود سخنرانی می کند؟

این است که ثابت می کند که بهائیان نان را به نرخ روز می خورند. به راستی که تبلیغ وارونه باور طاهره چیزی جز خروج از انصاف و ورود به تعصب نیست. تعصبی که چشم انسان و انسانیت را کور می کند، و راه منطق را گرفته سدی بر شفقت، صداقت، و دیگر ارزشهای انسانی است.

یک قطره جوهر سیاه وقتی در یک لیوان پر از آب زلال میچکد، تمام آب را تیره و تار میکند، سیاه میکند، روسیاه میکند. و ظلم از ظلمت است، یعنی از جنس سیاهی است و هر چند کم باشد، زندگی را تیره و تار میکند. دروغ گویی، دورنگی، خدعه و نیرنگ، هم از مصادیق ظلم هستند. باعث نابودی اعتماد و همدلی و صمیمیت می شوند. باعث از بین رفتن انسان و انسانیت می شوند.

 

 

خواندن 1637 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی