عبدالکریم ایادی ، راسپوتین ( همراه هرزه و فاسد ) شاه

سه شنبه, 19 بهمن 1400 08:42 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

با تشکر از نویسنده مطلب  جواد نوائیان رودسری

 بهائیت در ایران : یکی از مهمترین  ادعاهای فرقه بهائیت، از بدو پیدایش تا امروز، بی‌توجهی به امور سیاسی و بی‌رغبتی به پذیرفتن مقامات حکومتی است. این در حالی است که شواهد فراوانی مبنی بر علاقه شدید سرکردگان این فرقه برای فعالیت و حضور در عرصه سیاست، به ویژه در ایران، وجود دارد. بهائیان، از دوران انقلاب مشروطه به بعد و در پوشش‌های مختلف، مجال فعالیت در کسوت سیاستمداران ایرانی را یافتند. نمونه‌هایی همچون علیقلی‌خان نبیل‌الدوله، کاردار سفارت ایران در واشنگتن و عین‌الملک هویدا، وزیرمختار ایران در شامات و حجاز، شاهدانی بر این مدعا هستند. بهائیان در دوران سلطنت رضاشاه، فرصت را برای گسترش فعالیت‌های سیاسی خود، مهیا دیدند و این‌بار، پیوندهای پشت پرده‌ای که میان آن ها و استعمار انگلیس برقرار شده بود، عرصه را برای ارتباط فزاینده با دربار و نفوذ در میان خانواده پهلوی، فراهم کرد. این موضوع، به ویژه در ارتباط عناصر بهائی با محمدرضا پهلوی که در آن زمان، ایام ولیعهدی را می‌گذراند، بیشتر به چشم می‌آید. از این دوره به بعد است که همواره در کنار محمدرضا، یکی از اعضای شناخته‌شده و بلندپایه فرقه بهائیت حضور دارد؛ ابتدا اسدا... صنیعی، در کسوت آجودان ویژه و بعدها، عبدالکریم ایادی، در کسوت پزشک مخصوص شاه.

دام پزشکی که پزشک شد!
عبدالکریم، فرزند محمدتقی، در سال 1286، یک سال پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، در شهر تهران متولد شد. ظاهراً پدرش محمدتقی، یکی از سرکردگان پرنفوذ فرقه بهائیت و در زمره اطرافیان مورد اعتماد عباس افندی، دومین سرکرده این فرقه بود و نام‌خانوادگی وی، «ایادی»، نشان‌دهنده این موقعیت او، در میان بهائیان است. از دوران کودکی و نوجوانی عبدالکریم ایادی، اطلاعات زیادی در دست نیست. احتمالاً او به واسطه موقعیت پدرش، توانست از حمایت سرکردگان فرقه بهائیت برخوردار شود و همچون افرادی مانند عین‌الملک هویدا، با خرج فرقه، به اروپا برود و تحصیل کند. همین‌قدر می‌دانیم که ایادی، در دوران جوانی، سر از فرانسه درآورد و در پاریس، هوس تحصیل در رشته دام پزشکی به سرش افتاد. اما دیری نگذشت که نظر وی تغییر کرد و تصمیم گرفت در رشته پزشکی تحصیل کند. به این ترتیب، دو یا سه سال تحصیل او در رشته دام پزشکی را به عنوان سنوات تحصیل در رشته پزشکی قبول کردند و او توانست، مدرک دکترای عمومی خود را در رشته پزشکی دریافت کند. ایادی پس از اخذ مدرک، به ایران بازگشت و احتمالاً، با کمک عوامل بهائی، مانند اسدا... صنیعی، به عنوان پزشک ارتش استخدام شد.
راز ورود ایادی به دربار
آشنایی ایادی با علیرضا پهلوی، برادر تنی شاه، مسیر او را برای ورود به دربار هموار کرد. به نوشته حسین فردوست، دوست و ندیم محمدرضا پهلوی، شاه و برادرش، هر دو به «میکروفوبیا»(ترس از میکروب و بیماری) مبتلا بودند. علیرضا پهلوی از ارتش، تقاضای پزشک کرد و ایادی، به عنوان پزشک مخصوص، به وی معرفی شد. تردیدی نیست که در این معرفی، دست ناپیدای عوامل فرقه بهائیت، دخیل بود؛ چرا که ایادی، در میان اطبای ارتش، به عنوان پزشکی بسیار معمولی و در حد متوسط شناخته می‌شد. او خیلی زود رگ خواب علیرضا را یافت و با تجویز پیاپی ویتامین و داروهای مکمل، به برادر شاه این‌گونه القا کرد که توانسته‌است جان وی را از هجوم پی‌درپی میکروب‌ها حفظ کند! اواسط دهه 1320، هنگامی که فوزیه، همسر نخست شاه، قهر کرده و به مصر رفته بود، روزی محمدرضا پهلوی در حضور برادرش، از ناراحتی و ترس ناشی از حمله میکروب‌ها سخن گفت و علیرضا هم، پزشک مخصوص خودش را که کیفی مملو از داروهای مکمل و ویتامین به همراه داشت، به شاه معرفی کرد. به این ترتیب، ایادی به محفل محمدرضا پهلوی راه یافت. او خیلی زود توانست نظر شاه را به خود جلب کند و به دنبال مرگ ارنست پرون، دوست و ندیم انگلیسی شاه که از دوران تحصیل در سوئیس تا اواخر دهه 1330 همراه و مشاور او بود، به سرعت جای پرون را پر کرد و به محرم اسرار شاه بدل شد.


راسپوتین شاه، زیر نقاب
راز وابستگی شاه به ایادی چه بود؟ آیا صرفاً می‌توان مشکل «میکروفوبیای» شاه را عامل رفاقت نزدیک وی با ایادی دانست. بی‌تردید این موضوع در تقویت جایگاه ایادی مؤثر بود، اما عوامل دیگری هم بود که باعث می‌شد شاه به همنشینی با ایادی علاقه‌مند باشد؛ همنشینی‌هایی که به قول فردوست، از هفته‌ای سه روز شروع شد و به دیدارهای روزانه و سپس، همنشینی در تمام اوقات فراغت شاه انجامید. یکی از این عوامل، زبان متملق و ثناگوی ایادی بود. او به خوبی می‌دانست که شاه، از تعریف و تمجیدهای بی‌حد و حصر، درباره اعمال و رفتار خودش، لذت می‌برد. ایادی به عینه شاهد بود که همین رویکرد، اسدا... علم را برای سال‌ها در کنار محمدرضاپهلوی نگه داشت. به همین دلیل، ایادی در دیدارهایش با شاه، مرتب از حُسن اداره کشور توسط وی و نیز، کاردانی فوق تصور محمدرضا پهلوی سخن می‌گفت و گاه چنان تملق را از حد می‌گذراند که صدای اطرافیان شاه را هم در می‌آورد. ایادی در حضور شاه، تنها یک تأییدکننده بود و می‌دانست که جز از این طریق، نمی‌تواند محبوبیت خود را حفظ کند. او می‌کوشید راهکارهایی که ارائه می‌کند، دقیقاً منطبق با خواسته‌های شاه باشد.عامل دیگری که باعث نزدیکی بیشتر ایادی به شاه شد، علاقه مشترک آن ها به مقوله ارتباط با جنس مخالف بود! عبدالکریم ایادی، در میان اطرافیان شاه، یکی از رسواترین افراد در زمینه ارتباطات غیراخلاقی محسوب می‌شد، تا جایی که حسین فردوست، وی را به «راسپوتین ایران» ملقب کرده و نوشته است: «ایادی مشهور به راسپوتین ایران بود و واقعاً چنین بود. هیچ زن زیبایی از دست او در امان نبود و البته در مقابل، آن ها را به مشاغل مهم می‌رساند یا پول گزاف می‌داد. محل ملاقات او با زن‌ها، در دربار و در مطبش بود. محل سوم ملاقات او با زن‌ها، منزل دکتر باستان (متخصص گوش و حلق و بینی) بود. مسلماً شدت عمل راسپوتین واقعی، در رابطه با زن، به پای ایادی نمی‌رسید و اعمال او قابل ذکر نیست.» ایادی در کنار افرادی مانند «اسدا... علم»، «دَوَلّو» و ... در زمره کسانی قرار داشت که در جریان تدارک دیدن معشوقه برای شاه همکاری می‌کردند و این مسئله، باعث علاقه بیشتر محمدرضاپهلوی به او می‌شد.



همه چیز در راه فرقه!
رفاقت شاه و ایادی، بیش از آن‌که برای پهلوی دوم مفید باشد، به کار ایادی می‌آمد. او با سوءاستفاده از موقعیت به دست آمده، مسیر را برای تحقق اهداف فرقه‌اش هموار می‌کرد. وی با «مئیر عزری»، سفیر رژیم صهیونیستی در ایران دوره پهلوی، ارتباط نزدیک و مراودات منظم داشت و در تمام سفرهای خارجی شاه، با عنوان پزشک مخصوص وی را همراهی و در کسوت مشاور، راهکارهایی را به محمدرضا پهلوی پیشنهاد می‌کرد. با حمایت‌های او، محافل فرقه بهائی در ایران قدرت گرفتند و بسیاری از اعضای فرقه، به مقامات مهم دولتی گمارده شدند. به طوری که در دوران هویدا، بیشتر افراد کابینه وی را، بهائیان تشکیل می‌دادند. افزون بر این، ایادی شبکه‌ای گسترده و مافیایی، با کمک اعضای فرقه متبوعش پدید آورده بود که در فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی، حضوری پررنگ و فعال داشتند. هژبر یزدانی که باید از او با عنوان سرکرده یکی از بزرگ ترین باندهای گانگستری ایران دوره پهلوی یاد کرد، یک بهائی اهل سنگسر سمنان بود که بدون حمایت ایادی، نمی‌توانست قدم از قدم بردارد. طبق روایت حسین فردوست، وقتی وی گزارش دست‌اندازی بهائیان سنگسر به اراضی مسلمانان این منطقه را که با حمایت هژبر یزدانی انجام شده بود، برای شاه ارسال کرد، ایادی با پا درمیانی نزد محمدرضا پهلوی، گزارش ارسالی فردوست و دفتر ویژه اطلاعات را مغرضانه خواند و تقاضا کرد بازرسانی بی‌طرف! را برای بررسی موضوع اعزام کنند؛ تقاضایی که مورد قبول شاه نیز واقع شد و فردوست را رنجاند.
افزون بر این اقدامات، ایادی شبکه‌ای گسترده از عوامل نفوذی در وزارتخانه‌ها داشت. به عنوان مثال، طبق اسناد ساواک، عوامل او مانند اعضای خانواده معروف نعیمی که همگی از بهائیان متعصب بودند، با همکاری عطاءا... خسروانی که همسرش از این خانواده بود، امور وزارت کار را در اختیار داشتند و اعضای فرقه را به مناصب عالی اداری می‌رساندند. در سندی از ساواک، مورخ 19/8/1344 آمده است: «گفته می‌شود خسروانی وزیر کار، عده زیادی از بهائیان وزارت کار که سمت مهمی در آن وزارتخانه به آن ها محول نشده را به مرور تغییر پُست داده و امور مهمه وزارت کار را به آنان سپرده که می‌توان مهندس مجد، معاون فنی وزارت کار و پرتو اعظم، مدیر کل امور اجتماعی وزارت کار را ذکر نمود. ضمناً این عده از مبلغین بهائی هستند و هر یک لجنه‌ای(محفل، جلسه) دارند و دستورات صادره از طرف سپهبد ایادی را که به وسیله وزیر کار به آن ها داده می‌شود، اجرا می‌نمایند.» با این حال، این گزارش‌ها تأثیری بر روند فعالیت ایادی و باند مافیایی او نداشت؛ حمایت شاه از ایادی و نیز، حضور چهره‌های شاخص فرقه بهائیت در رأس سازمان اداری و عملیاتی ساواک، مانند پرویز ثابتی، مانع از انجام هر اقدامی علیه «راسپوتین ایران» می‌شد. با چنین سابقه‌ای، باید ادعای حسین فردوست در خاطراتش را پذیرفت؛ وی درباره ایادی می‌نویسد: «در دوره هویدا، ایادی تا توانست وزیر بهائی وارد کابینه کرد و این وزرا بدون اجازه او حق هیچ کاری نداشتند. من می‌توانم ادعا کنم که یک هزارم کارهای ایادی را نمی‌دانم؛ ولی اگر پرونده‌های موجود در ارتش و نیروهای انتظامی و سازمان‌های دولتی بررسی شود، موارد مستندی مشاهده می‌گردد که به نظر افسانه می‌رسد و بر این اساس می‌توان کتابی نوشت که آیا ایادی بهائی بر ایران سلطنت می‌کرد یا محمدرضا پهلوی!؟»با اوج گرفتن نهضت اسلامی مردم ایران، عبدالکریم ایادی، کمی پیش از بهمن 1357، ایران را ترک کرد. او ابتدا به پاریس و سپس، به ژنو رفت و زندگی او، دو سال بعد، در همین شهر، بر اثر ابتلا به سرطان، در 73 سالگی پایان یافت.

 

خواندن 953 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی