×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

بشنوید از شاهکار سجده مخملباف به درگاه اوباما!!

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 شنوید از شاهکار سجده مخملباف به درگاه اوباما!!

media/images/makhmalbaf10.jpg

نگاه مخملباف به آدم‌ها یکسره تلخ، تیره و تاریک است. حقیقت این است که وی برخلا‌ف ادعاهای تئوریکش در باب نفی قطعیت و باور به نسبیت، ماهیتاً همان آدم جزم و دگمی است که هیچ چیز جز فردیت خود را تاب نمی‌آورد.

مخملباف بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به پاس خدماتی که در راستای اتهاماتی که مبتنی بر ادعای نقض حقوق بشر به نظام جمهوری اسلامی وارد کرده بود، از طرف سران ناتوی فرهنگی مورد تقدیر قرار گرفت و برنده «جایزه بزرگ فستیوال حقوق بشر نورنبرگ آلمان» شد.
وی در یک اقدام همسو با اربابان این جایزه را به یکی از سران فتنه ۸۸؛ کروبی تقدیم کرد.
مخملباف در جهت حمایت آمریکا از جنبش سبز با زیر پا نهادن غیرت و حمیت ایرانی و با فراموشی هزاران اقدام آمریکای جنایتکار علیه ملت ایران، در نامه‌ای به رئیس‌جمهور آمریکا از جانب ملت ایران به خاطر رویداد ۱۳ آبان و تسخیر لانه جاسوسی از آمریکایی‌ها عذرخواهی کرد:

«
آقای اوبامای عزیز!
خودمان و شما را به راه ماندلا دعوت می‌کنم که وقتی پس از سال‌ها شکنجه از زندان آزاد شد گفت: «نمی‌توانم فراموش کنم اما می توانم ببخشم».
ما ایرانی ها نشان داده ایم آنچه را طی ۵۶ سال به سبب کودتای آمریکایی‌ها بر ما گذشت، نتوانسته‌ایم به راحتی فراموش‌ کنیم چرا که در این ۵۶ سال لااقل سه نسل از ایرانی‌ها به جای تجربه دمکراسی و آزادی درگیر تبعات استبدادی آن کودتا در دوران شاه و عکس‌العمل به آن کودتا پس از انقلاب بوده‌اند اما اکنون پس از تجربه‌ای دردناک و در عین حال آموزنده به آنجا رسیده‌ایم که بتوانیم شما را ببخشیم.
از سویی درک می‌کنیم حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری کارمندان آن از سوی جوانان انقلابی ما، ملت شما را عمیقاً رنجانده است و فراموش کردن آن برای شما بسیار دشوار است، به سهم خود از شما عذر می‌خواهیم و امیدواریم ما را ببخشید ما پیشنهاد می‌کنیم ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها به جای تصحیح گذشته، روابط امروزمان را به خاطره آینده تصحیح کنیم. ما به شما پیشنهاد می‌کنیم روز چهارم نوامبر(۱۳ آبان) را بعنوان روز دوستی ملت‌های ایران و آمریکا اعلام کنیم چرا که اکنون دست‌های مردم ایران و آمریکا برای فشردن همدیگر بیش از هر زمان به سوی یکدیگر دراز شده‌اند و برای خلع سلاح جهان از خطر بمب اتم و مبارزه با تروریزم و استبداد، بیش از هر زمان به یاری یکدیگر نیازمندند. محسن مخملباف»
نامه‌نگاری مخملباف به عنوان نماینده‌ خودخوانده‌ ملت ایران با رئیس‌جمهور آمریکا - که هیچ توجهی را هم برنیانگیخت - نشان می‌دهد او علیرغم تغییرات فراوان که ناشی از بیماری بسیار شدید روحی ـ روانی است، هنوز هم ۲ خصلت قدیمی‌اش، توهم و خودشیفتگی را مانند تندروی و افراط گری، حفظ کرده است. مخملباف خوش‌باورانه تصور می‌کند می‌تواند با کارهای پر سر و صدا دنیا را تغییر دهد. البته تکلیف آمریکا با نظام اسلامی روشن است و حضور سازمان‌ها و مراکز امنیتی آمریکا در پشت پرده عملکردهای جنبش موسوم به سبز به وضوح روشن و آشکار است و اینگونه نامه‌نگاری‌ها بازی سیاسی و ناشی از خود بزرگ‌بینی امثال مخملباف است.
نامه مخملباف چنان ذلیلانه نگاشته شده بود که حتی داد بعضی از سران اصلاحات و جنبش سبزی‌های خودفروخته‌ای را که به سجده بر درگاه کاخ سفید مباهات می‌کنند هم درآورد و جالب آنکه حتی برخی زندانیانی که به جرم براندازی نظام و اقدامات ضدامنیتی در پی حوادث ۸۸ در زندان بودند، از همان زندان با نگارش نامه به وی معترض شدند.

چندی بعد، باز به مخملباف دستوری دیگر رسید: «باید در راستای پیشبرد اهداف جنبش سبز درخواست تشدید تحریم‌ها علیه ایران را کرده و خواستار جنگ آمریکا علیه ایران به بهانه مسأله هسته‌ای شوی!».
مخملباف در مهمانی ناهار مؤسسه کارنگی ـ یکی از مؤسسات پژوهشی غرب که در پوشش پژوهش، از بازوهای امنیتی سازمان‌های غربی است و از طراحان کودتاهای مخملین در برخی کشورهاست، در حضور عده‌ای از عناصر مانند خود ضدانقلاب ایرانی و آمریکایی شرکت کرد و در سخنانی خواستار تشدید تحریم‌های آمریکا علیه ایران شد. وی در این جلسه گفت:
«
سران مخالفان حکومت از تلاش‌های آمریکا برای مهار تمایلات هسته‌ای ایران پشتیبانی می‌کنند. مطمئناً مذاکره بهتر از جنگ است اما آیا آمریکا می‌تواند مذاکره بدون نتیجه را ادامه دهد؟ تحریم‌ها علیه دولت ایران ضروری است به شرط اینکه به سرعت اعمال شود؛ در غیر این صورت تأثیری نخواهد داشت».
وی با تشکر از حمایت‌های اوباما از آشوبگران گفت:
«
این میزان حمایت واشنگتن کافی نیست و ما قطعا از اوباما می‌خواهیم از ما بیش‌تر حمایت کند. رئیس‌جمهور آمریکا باید مخالفان را به رسمیت بشناسد. آنها مخالف برنامه هسته‌ای هستند و نسبت به رفتارهایی نظیر اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری در سال ۱۹۷۹  عذرخواهی کرده‌اند».
و اما باغبان. مخملباف با گرفتن پول از شبکه جهانی بهائیت و با این پشتوانه که فیلم او تمامی جایزه‌های جشنواره‌های بین المللی را از آن خود می‌کند با سفر به سرزمین‌های اشغالی رپرتاژی را با نام باغبان تهیه کرد و آن را به امید آنکه یک فیلم جریان‌ساز علیه نظام جمهوری اسلامی ایران ساخته کاندیدای حضور در جشنواره‌های مختلف کرد اما با وجود درخواست‌های شبکه ضاله بهائیت از جشنواره‌های خارجی، این فیلم غیر حرفه‌ای و مزخرف در هیچ جشنواره معتبری جایزه نگرفت. اگرچه دیروز، تیتر غالب مطبوعات رژیم صهیونیستی با عناوینی نظیر Thank You Makhmalbaf(مخملباف متشکریم) از ساخت این فیلم توسط وی و خزعبلاتی که در قالب گفت‌وگو با نشریات عبری درباره اسرائیل و صهیونیزم و بهائیت مطرح کرده بود، تقدیر می‌کرد.
در فیلم باغبان میثم مخملباف(پسر وی) بعنوان فیلمبردار با محسن مخملباف همکاری می‌کند. میثم به اورشلیم هم می‌رود و ردای یهودیان را برتن می‌کند تا دیوار ندبه را زیارت کند، در آنجا او از گروهی از سربازان اسرائیلی که در حال خندیدن هستند فیلم می‌گیرد.
محسن مخملباف طبق وعده‌ای که به فرقه ضاله بهائیت داده بود، در فیلم باغبان، از دین چهره‌ای بد و جنگ‌طلب ترسیم می‌کند. او در فیلم نتیجه می‌گیرد بهتر است اساساً دینی نداشته باشیم.
محسن مخملباف، باغبان را با گفتاری خارج از کادر دوربین آغاز و اعلام می‌کند او خود مسیحی، مسلمان، بودایی، زرتشتی، یهودی و یا بهایی نیست، بلکه فردی «اگنوستیک» یا منکر وجود خداوند است که به این باغ آمده تا همراه با پسرش فیلمی در مورد دیانت و اعتقادات بهائیان بسازد. اما در پایان فیلم کمی در بیانیۀ آغازین خود تجدید نظر می کند تا در دفاع از روح وحدت و یگانگی بهائیت این ادعا را مطرح کند که وی به همۀ این ادیان و مذاهب ایمان دارد.
شاید برای بسیاری حتی موافقان مخملباف که باید از استحاله وی راضی باشند، این میزان خودگم‌کردگی و استحاله، غافلگیرکننده و ناباورانه باشد. برای او بحث‌های محتوایی پیرامون دیدگاه‌هایش، محلی از اعراب ندارد. چیزی که در این میان باید جواب بگیرد، مطالبات درونی و خودشیفتگی اوست که در هر صورت تامین می‌شود. سوای این جنبه حاشیه‌ای و بیرون از سینما، مخملباف با وجود این همه تقلا برای دیده شدن، تاکنون به‌رغم همه هیاهوهایی که پیرامون خود ایجاد کرده، هنوز به فهم این مقدمات نرسیده است که هر جرقه فکری و هر ایده و تلنگر ذهنی و حرف تازه‌ای صرف‌نظر از درستی و نادرستی‌اش، بایستی بر پایه فهم زیباشناسانه و درک ماهیت کارکرد هر یک از این عوامل باشد. اینکه چرا مخملباف قادر به توفیق اساسی در درک این معنا نیست، بیش‌تر به همان عنصر و خصلت خودشیفتگی او مربوط می‌شود.
مخملباف در فیلم‌هایش زندگی خود را بازخوانی می‌کند و بیش‌ترین علاقه‌اش به جای سینما و آموختن آن، نمایاندن خود است. از این رو وقتی همه چیز پیرامون این اتفاقات دور می‌زند، مجالی برای نقد سینمایی نمی‌ماند. برای همین هر فیلم مخملباف پیش‌ از این‌که به بحث‌های سینمایی دامن بزند، به مسائل فرامتنی درباره مخملباف و موضوعاتی که او دنبال می‌کند، دامن می‌زند.
اگر در آثار اولیه مخملباف، ضعف‌های تکنیکی و فهم ناقصش از سینما، به خاطر ساخت آثار به صورت نسبتاً حرفه‌ای نامکشوف می‌ماند، با آثار اخیر آماتورگونه‌اش توان واقعی او معلوم می‌شود. مخملباف برای بیان دغدغه‌هایش از سطحی‌ترین کلنجارهای ذهنی استفاده کرده و به حرف‌ها و شعارهایی اتکا می‌کند که در نگاه اول ثقیل و فیلسوفانه به نظر می‌رسد، اما یک گام بعد به مجادلات سطح پایین و دم دستی تنه می‌زند.
پیش از رفتن مخملباف از ایران، وی همواره به شرایط ممیزی در کشور اعتراض داشت و معترض بود نمی‌تواند با این شرایط کنار بیاید. اما فیلم‌های تولیدشده مخملباف در بیرون از ایران از جمله سکس و فلسفه و باغبان نشان می‌دهد اعتراضات او به شرایط ممیزی از چه جنسی بوده است و پیش از این‌که ادعاهای او به ذات اندیشه و فکر و دلسوزی برای سینما و تفکر مربوط باشد، ناشی از این بوده که نمی‌توانسته صراحتاً ابتذال ذاتی‌اش را نمایش دهد.

نگاه مخملباف به آدم‌ها و شرایط اجتماعی آن‌ها،‌ یکسره تلخ، تیره و تاریک است. حقیقت این است که مخملباف بر خلا‌ف ادعاهای تئوریکش در باب نفی قطعیت و باور به نسبیت، ماهیتاً همان آدم جزم و دگمی است که هیچ چیز جز فردیت خود را تاب نمی‌آورد. روان‌شناسی مخملباف نیز‌ هم‌چنان جزم‌گرایی وی را اثبات می‌کند.
واقعیت دیگر این که مخملباف در تمام دوران در عرصه ‌فیلمسازی و اجتماعی خود، تحت تأثیر خودشیفتگی و شتابزدگی بوده و به رغم ادعاهایش،‌ در هیچ دوره‌ای به توازن،‌ تعادل و عمق و حوصله در آثار و نگاهش نرسیده است. او بر خلا‌ف ادعای سال‌های اخیرش همان آدم مستبدی است که فقط می‌خواهد در هر موقعیتی، نفر اول و فردی مورد توجه باشد.
مخملباف با وجود ویژگی‌های شخصیتی‌اش که وی را مورد تنفر اکثر افراد قرار داده است، همواره ‌خود را از ظرف زمان ‌بزرگ‌تر تصور می‌کند و درباره خود معتقد است فرسنگ‌ها از دیگران جلوتر است!!

منبعفارس

 

 

 

خواندن 1792 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی