میکائیل جواهری نویسنده کتاب در اثر خود با دیدی تحلیلی به منشاء یابی فکری سه جریان انحرافی شیخیه ، بابیه و بهائیه که از لحاظ تاریخی دردوره فتحعلیشاه قاجار به بعد در پی هم آمده اند، پرداخته است.
در این پژوهش تاریخی به عنوان پیش زمینه ظهور فرقه های انحرافی ، جریان خطرناک اخباریگری در فاصله حکومت صفوی تا پایان حکومت زندیه واستفاده مستقیم قدرتهای استعمارگر از این جریان فکری برای ایجاد فرقه های جدید در ایران کالبد شکافی شده است .
همچنین کشف تحرک بی سابقه استعمار در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی در خاورمیانه و بالاخص ایران با ساختن فرقه های جدید بمنظور ایجاد انحراف در عقاید شیعه و نابود کردن ساختار نیابت عامه مراجع تقلید و مجتهدان اصولی از مباحث مهم دیگری است که در این کتاب به خوانندگان ارائه شده است.
آشنایی با چگونگی تاثیرپذیری شیخ احمد احسائی رهبر فرقه شیخیه از افکار خرافی و آمیخته به اوهام و مغالطه و غلوگرایی ، از دیگر مزایای مطالعه این کتاب است. در این رابطه خوانندگان فرهیخته با روش شاگردان احمد احسائی از جمله سید کاظم رشتی در دوری گزیدن از عقلگرایی و بسنده نمودن به برداشت های شخصی از آموزه های دینی بیشتر آشنا می شوند و در می یابند که چگونه فردی به نام علی محمد شیرازی خود را در ابتدا باب حضرت حجت (ع) معرفی کرد اما بعدها پرچمدار ادعای بزرگ شد و عده ای از ساده اندیشان را به انحراف کشاند و با حمایت استعمار انگلیس در صفوف شیعیان تفرقه ایجاد کرد.
علاوه براین درکتاب «بهائیت پاد جنبشِ تجدید حیات ملت ایران» با جوانی کم وسن وسال به نام یحیی نوری آشنا می شویم که به همراه برادرش بابیان را اداره میکنند و سپس حسینعلی نوری با کنار گذاشتن یحیی ادعای جدیدی سر داده و کیش بهائیت را پدید می آورد.
ویژگی مهم دیگر این کتاب ارائه شرحی از رویدادهای تاریخی به صورت یک مجموعه یکپارچه در مقطع مهمی از تاریخ معاصر است که بستر ساز حرکت های انحرافی در دوره قاجار و پهلوی بوده است. همچنین در این کتاب نشان داده می شود که چگونه بهائی ها توانسته بودند در دوران پهلوی اول و دوم در تمام ارکان حکومت نفوذ کنند .
از مزایای دیگر کتاب توجه خاص به مبارزات حضرت امام خمینی (ره) علیه بهائیان در فاصله سالهای 1323 تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است .
نویسنده در بخشی از آغاز هدف از تالیف کتاب را چنین می نگارد:
بی گمان باور به مهدویت و انتظار موعود، رکن رکین اندیشه ایرانی و شیعی است و نهضت های اسلامی و شیعی ایرانیان هم از همین چشمه جوشان نشات می گیرد... ایرانیان در 14 قرن گذشته جنبش های گوناگونی برای تحقق آرمان های خویش سامان داده اند، اما گهگاه ضد جنبش هایی هم به مثابه رقیب یا حرکت بدلی در مقابل روند کمال جویانه هویت خواهی ملت ایران، زمینه بروز و ظهور یافته اند. پادجنبش های مزبور، طیف وسیعی را در برمی گیرند. اما نکته شگفت اینکه این جنبش های بدلی در زمانی شکل می گیرند که نهضت های اصیل می بالند. و ویژگی آنها ترویج آموزه های غیرتوحیدی، غیرعقلانی، ستیز با جریانی مردم گرا و مترقی که حامل گفتمان نیابت عامه به شمار می رود.
به عنوان نمونه اخبارگری افراطی در دوران صفویه در برابر اندیشه ای قد علم کرد که ایدئولوژی دولت صفوی را تامین می کرد. تفکری که با شکوفایی خود تکوین تمدنی بزرگ را رقم زد و کشور ایران را مجددا به یک قدرت منسجم، یکپارچه و جهانی بدل ساخت.
اخباری گری حدود دو قرن بر جهان اسلام فرمان راند. از این رو سهم اخباری گری در انحطاط ایران معاصر قابل توجه است و ضرورت دارد ابعاد مختلف برآمدن این گونه پادجنبش ها که فرآیند افول فکری و فرهنگی، علمی و سیاسی جهان مسلمین را تشدید نمودند مورد واکاوی قرار گیرد...
نظریه پردازی های شیخ احمد احسائی در اوایل قرن سیزهم قمری و ارائه نظرات متفاوت از اصول عقاید شیعه اثنی عشری، آغاز کجروی و فرقه سازی بود. حاصل نگاه متفاوت احسایی به مسائل ماورایی و پندارهای غیرعقلی و غیرنقلی او درباره امامت و به ویژه امامت حضرت مهدی موعود (عج)، پایه گذاشتن اصل «رکن رابع» است؛ که به پندار او رابطه ویژه امام زمان (ع) با جهان مادی و انسان هاست. احسایی بهره بردن از امام عصر را منوط به شناخت و اطاعت از رکن رابع قلمداد نمود و ... فتنه ای در اجتماع شیعیان به ویژه در ایران و عراق و فرقه ای نوظهور با عنوان شیخیه یا رکنیه پدید آورد.
تکیه دامنه دار جانشین شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی بر بدعت رکن رابع، فتنه را گسترش داد که به گمراهی عده ای از پیروان تشیع اثنی عشری انجامید.
این بدعت آشکار که با آموزه های اهل بیت (ع) درباره حضرت مهدی (عج) در تضاد بود، دستاویز تازه ای برای هواخواهان و خودپرستان شد. در پی آن هر کس سری برآورد و چند تن خود را رکن رابع نامیدند و مردم را به پیروی خویش فراخواندند. در این وانفسا، دون پایگان هوای سروری یافتند...
زاویه آغاز این انحراف با گذشت دوران، فزونی یافت و فردی که حتی از آموزه های شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی نیز چندان بهره ای نداشت، به هوای رکنیت و بابیت افتاد و او همان میرزاعلی محمد شیرازی بود که با آواز بابیت در شیراز سر داد و خود را باب یا واسطه میان مردم و امام زمان خواند.
عده ای از خیال پردازان و بی مایگان شیخیه گرد او آمدند و گروهی از مردم را با دستاویز نزدیک بودن ظهور حضرت حجت (ع) و سر برآوردن نایب و باب او به گمراهی و تباهی کشاندند. علی محمد شیرازی سخنان و نوشته هایی بافت و آنها را آیات الهی نامید و آیات راستین الهی را ناسپاسی و تکذیب نمود و خود را آینه جلوه یار خواند. علما و متدینین مسلمان به نصیحت و اندرز پرداختند ولی در دل مهر شده او اثر نکرد و با وجود توبه و بازگشت و اعتراف به لغزش ها و خطاها، باز هم به ادعاهای بی پایه خود ادامه داد تا آن که شورش ها بپا شد و دسته ای دین و جان و گروهی جان در راه دین باختند.
سرانجام کار به اعدام او و جمعی از اطرافیانش و همچنین کوچ عده ای از فریب خوردگان از کشور انجامید...
در مقدمه کتاب آمده :
تاریخ پرفراز و نشیب ایران، به ویژه در چند سده اخیر، سرشار از پیشآمدهای پندآموز است. این تاریخ پر فراز و نشیب، موضوع و محل پژوهش و کاوش بسیاری از اندیشمندان و تاریخ پردازان، با تخصصها و گرایشها و سلایق مختلف و متفاوت، بوده است.
در این کاوشها، پیدایش فرقه های گوناگون در طول تاریخ ایران، به ویژه در دو سده اخیر، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران علوم دینی، انسانی و اجتماعی قرار گرفته و هر کدام به فراخور نوع بینش و مقتضای حال، نتایجی پیش روی مخاطبان گذارده اند.
نظریهپردازی های شیخ احمد احسایی در اوائل قرن سیزدهم قمری و ارائه نظرات متفاوت از اصول عقاید شیعه اثنی عشری، آغاز کجروی و فرقه سازی بود. حاصل نگاه متفاوت احسایی به مسایل ماورایی و پندارهای غیرعقلی و غیر نقلی او درباره امامت و به ویژه امامت حضرت مهدی موعود (عج)، پایه گذاشتن اصل «رکن رابع» است؛ که به پندار او رابط ویژه امام زمان(ع) با جهان مادی و انسانهاست. احسایی بهره بردن از امام عصر را منوط به شناخت و اطاعت از رکن رابع قلمداد نمود و ... فتنه ای در اجتماع شیعیان به ویژه در ایران و عراق و فرقه ای نوظهور با عنوان شیخیه یا رکنیه پدید آورد.
تکیه دامنهدار جانشین شیخ احمد احسایی، سید کاظم رشتی بر بدعت رکن رابع، فتنه را گسترش داد که به گمراهی عده ای از پیروان تشیع اثنی عشری انجامید.
این بدعت آشکار که با آموزه های اهل بیت(ع) درباره حضرت مهدی(عج) در تضاد بود، دستاویز تازه ای برای هواخواهان و خودپرستان شد. در پی آن هر کس سری برآورد و چند تن خود را رکن رابع نامیدند و مردم را به پیروی خویش فراخواندند.
دراین وانفسا، دونپایگان هوای سروری یافتند و فتنه به پا خاسته و آتش برخاسته را شعلهورتر ساختند. زاویه آغاز این انحراف با گذشت دوران، فزونی یافت و فردی که حتی از آموزه های شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی نیز چندان بهره ای نداشت، به هوای رکنیت و بابیت افتاد و او همان میرزا علی محمد شیرازی بود که آواز بابیت در شیراز سر داد و خود را باب یا واسطه میان مردم و امام زمان خواند.
عده ای از خیال پردازان و بیمایگان شیخیه گرد او آمدند و گروهی از مردم را با دستاویز نزدیک بودن ظهور حضرت حجت(ع) و سر برآوردن نایب و باب او به گمراهی و تباهی کشاندند. علی محمد شیرازی سخنان و نوشته هایی بافت و آنها را آیات الهی نامید و آیات راستین الهی را ناسپاسی و تکذیب نمود و خود را آینه جلوه یار خواند. علما و متدینین مسلمان به نصیحت و اندرز پرداختند ولی در دل مهر شده او اثر نکرد و با وجود توبه و بازگشت و اعتراف به لغزش ها و خطاها، باز هم به ادعاهای بی پایه خود ادامه داد تا آن که شورش ها بپا شد و دسته ای دین و جان و گروهی جان در راه دین باختند.
سرانجام کار به اعدام او و جمعی از اطرافیانش و همچنین کوچ عده ای از فریب خوردگان از کشور انجامید. باب، یکی از پیروان خود را به نام میرزا یحیی نوری که به او لقب صبح ازل داده بود، به جانشینی خویش برگزید.
شیفتگی به مهتری، جنگ و نزاع در میان بابیان افکند و میرزا حسینعلی نوری، برادر میرزا یحیی، که از سوی باب لقب بهاء گرفته بود، با او به رقابت و جدال برخاست و در فرجام، حسینعلی رقیبان را با فریب و خشونت از میدان به در برد و سرور این گروه گمراه شد. البته جنگ و برخورد و فریب و دغل پایان نیافت بلکه در فرزندان گروندگان ادامه یافت.
عبدالبهاء، پسر بهاءالله بر تخت نشست و برادران را کنار زد و شوقی افندی، نوۀ دختری خود را، بر خلاف دستور بهاءالله، جانشین خود نمود. شوقی تمام خویشان را کنار گذاشته و کارها را به همسر کانادائیش و وابستگان او سپرد و پس از آن نیز فرقه گمراهان شورایی به ظاهر انتخابی به نام «بیت العدل» تشکیل شد و برخلاف دستورات رهبران پیشین حکم به پایان رهبری واحد داد و بهائیت، که در باطن نیز گروهی بیش نبود، به شکل حزب درآمد و به حیات کم رونق اما پرهیاهوی خود ادمه داد.
آنچه در این میان به روشنی شایسته دیدن و آگاهیست، پیوند این گروه با استعمار و بهرهجویی استعمار از آنهاست. بسیاری از پژوهشگران تاریخ ایران، از همه طیفها، اعم از عالمان دینی و فرهیختگان مسلمان، تا افرادی که نه تنها به دین باور ندارند، بلکه پارهای دین ستیزان، بر این باورند که بابیت و بهائیت در دامن استعمارگران پدید آمده و در سرسپردگی آنها بر جا مانده و راه سپرده است. همین نکته چالش بزرگ بهائیت در دفاع از روند دینسازی و ادعای استقلال و عدم ورود در میدان سیاست است و گرنه بهائیت و گروههای همسان آن از حیث آموزه های بنیادی عقیدتی و عملی آنچنان تهی است که هر کس با داشتن اندک آگاهی از آموزه های بهایی و تاریخ این فرقه به پوچی ادعاهای آنان پی برده و توان نقد و رد آراء آنها را دارد.
گفتنی است از نگاه استعمارگران مهم نیست چه کسانی، تحت چه نامهایی و با دستاویز قرار دادن چه آرمان و مکتبی با او همسو شده و آنها را در رسیدن به مقاصد ناروا یاری میرسانند. آنچه اهمیت دارد این است که کدام یک بهتر و بیشتر توان شکافتن و گسستن شالوده و ساختار دین و دینداری، انسجام، همگرایی و وحدت ملی را دارد تا از این رهگذر روزنه نفوذی برای آنها باز شود و سپس زمینه چیرگی آنها را فرهم آورد. از همین رو باب، بهاءالله، عبدالبهاء، شوقی افندی، ماری ماکسول، بیت العدل و همه آئینسازان در ایران و هر جای جهان تحت حمایت و سرپرستی استعمارگران قرار میگیرند تا به خدمات خود به استعمار ادامه دهند. چنان که میرزا غلام احمد قادیانی در هندوستان و محمد بن عبدالوهاب در شبه جزیره عربستان چنین بودند.
برای فرقه سازان نیز اهمیت ندارد که تحت قیمومیت کدام یک از قدرت ها قرار گیرند. بیریشگی و بیمایگی آنان به اندازهای است که بدون تکیه بر قدرت خارجی، نمیتوانند برپا ایستاده و به زندگی و راه خود ادامه دهند.
نمونه روشن این وابستگی، پناه بردن پیشوایان بابیت و بهائیت به زیر بیرق روسیه و سپس انگلیس، آمریکا و اسرائیل است. سرکردگان این کیش با همه احتیاط ها و مراقبت ها در نگشودن رمز و رازهایشان و با این که بارها آثار مکتوبشان را کم یا زیاد نمودهاند و بر حسب شرایط زمان و مکان پردهای را باز و صفحه ای را پنهان داشتهاند تا رمز و رازهای کیششان از پرده بیرون نیفتد، اشارههایی کوتاه و بلند به این سرسپردگیها دارند و بسیاری از اسناد منتشره، خاطرهها، بازگفته های افراد رهیده از دام بهائیت، عکسها و فیلمها گواه این مدعاست.
بیجهت نیست که پس از اعدام باب و فرار یحیی نوری و تبعید بهاءالله از ایران و پراکنده گشتن و بازگشتن بسیاری از آنان، حیات فرقه ای آنان ادامه یافت. در این میان ازلیان از بین رفته و بهائیان هر چند کم تعداد و کم فروغ، پایدار ماندند و با وجود اثبات مکرر بیپایگی ادعاهای آنان و افشای چندین باره دروغگوییها و لافزنیها، همچنان باقی ماندند و پس از سقوط پادشاهی قاجار و روی کار آمدن دولت پهلوی، جان تازه یافته و رشد کردند. اگرکسی بپندارد که رشد آنان در این دوران، نتیجۀ اصول و فروع منطقی و استوار آنان است، سخت در اشتباه است. آراء و باورهای این گروه چه در ایران و چه در جای دیگر موجب جذب و گرویدن هیچکس به این فرقه نشده است. چنان که از اشغال فلسطین تاکنون که آئین بهائیت در این سرزمین غصب شده به رسمیت شناخته شده و با همه آزادی ها و حمایت های مادی و معنوی رژیم صهیونیستی از آنان، هنوز نتوانستهاند اندکی از یهودیان مهاجر به آن سرزمین و یا ساکنان پیشین آن دیار را بهائی کنند!
در آمریکا و اروپا و سایر نقاط جهان نیز وضع چنین است.
راز قدرتیابی پیروان بهائیت در دوران پهلوی، همانا حمایت غرب و حکومت پهلوی از آنها بود که با اهداف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی انگلیس، آمریکا و صهیونیسم همسویی داشت و اندک اندک نفوذ بهائیان و بهائیدوستان را در مدیریت کلان، میانی و خرد(سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) کشور گسترش داد.
در همین روزگار بسیاری از روحانیان، روشنفکران متدین و وطندوستان با آگاهی از خطر چیرگی بهائیان، به مقابله با آن برخاستند. برخی به بررسی و نقد آراء و احکام بسنده کردند؛ عدهای توطئههای پشت پرده سیاست استعماری را افشا کردند؛ و گروهی نیز به مبارزه با ریشه ها و ارکان قدرت بهائیان در صحنه حکومت، سیاست، اقتصاد و ... روی آوردند.
برآیند جامع و مانع مبارزه با استعمار و حکومت دستنشاندۀ پهلوی و ریزهخواران آن همچون بهائیان و سرآمد هر سه شیوه مبارزه در این دوران اختصاص به امام خمینی(ره) دارد و همو که پرداختن به اصلی او را از فرع و پرداختن به فرعی او را از اصل بازنمیداشت.
در این کتاب مجموعهای از مقولات فوق، گاه به اجمال و گاه به تفصیل آمده است، هرچند این تفصیل در بخشهای مختلف نیز همه مطلب نیست، بلکه برای جلوگیری از اطالۀ کلام موارد مهم و اساسی مدنظر قرار گرفته است.
هر چند نویسنده، تالیف این کتاب را توفیق الهی برای خود میداند و امیدوار است مورد رضای حق تعالی، برگزیدگان پاک(ع)، علماء و مبارزین مومن و به ویژه امام راحل (ره) قرار گیرد، اما برای خود بیش از همه همکاران فرهیختهای که از آغاز تا پایان با سعی وافر همیاری و مساعدت نمودند، سهمی قائل نیست. از خداوند عزوجل برای همه همکاران سلامت، سعادت و پاداش میطلبم.
وظیفه خود میدانم از دانشمند فقید مرحوم حجت الاسلام والمسلمین علی ابوالحسنی (منذر) که با صبر، حوصله و دقت، راهنما و مشوق اینجانب بودند و تذکرات ارزشمند ایشان مایه استحکام این اثر گردید، قدردانی نموده و رحمت واسعۀ الهی و بلندی درجاتش را از حضرت حق مسئلت نمایم.
همچنین از برادر گرانقدرم، محقق ارجمند جناب آقای سید محمد رضایی که علاوه بر نظارت پژوهشی، یار و یاورم در تالیف برخی فصل ها بود و با افزودن تحقیقات و مطالب ارزشمند خود به این اثر غنا بخشید، صمیمانه تشکر نمایم.
نگارنده از همه استادان، اندیشمندان، پژوهشگران و خوانندگان محترم تقاضا دارد از اشتباهات ظاهری و محتوایی این اثر چشمپوشی ننمایند و با یادآوری آن، اینجانب را رهین منت و بزرگواری خود فرمایند.
والسلام علی من اتبع الهدی
میکائیل جواهری-26/12/1392
این کتاب توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در بهار سال 92 در 747 صفحه به چاپ رسیده است .